و گفت- عليه السلام: (و) به درستى كه برسيدند به او- نزديك رفتن او به شام- دهقانان اهل انبار، پس پياده شدند براى او، و دويدند پيش اسب او: چيست آنچه مى كنيد (آن را)؟ پس گفتند: عادت است از ما (كه) بزرگ داشت مى كنيم به اين اميران را خود را. پس گفت- عليه السلام: به حق خدا كه سود نمى رسد به اين (كار) اميران شما را و به درستى كه مشقت مى آريد بدان پياده شدن بر نفسهاى خود، و بدبخت مى شويد به آن در آخرت شما. و چه زيان كار(ى) است مشقت را كه پس (از) آن عقوبت باشد! و چه سود كننده است راحت كه با آن امان باشد از آتش دوزخ.
حکمت 037
و گفت- عليه السلام، مر پسر خود حسن را (ع): اى پسرك من! نگاه دار از من چهار چيز و چهار چيز كه نرساند گزند تو را مدت آنك عمل كنى با آنها: به درستى كه توانگرترين توانگرى عقل است، و بزرگترين درويشى احمقى است، و مستوحش ترين وحشت عجب است، و بزرگترين حسب خوبى خلق است. اى پسرك من! بپرهيز از دوستى كردن با احمق، به درستى كه او خواهد كه سود كند و (ليكن) مضرت رساند تو را. و بپرهيز از دوستى كردن با بخيل، به درستى كه او بنشيند از (يارى دادن به) تو (در) احتياج مندترين آنچه باشى به او. بپرهيز از دوستى كردن با فاجر به درستى كه او بفروشد تو را به بى مزه، يعنى به هيچ. بپرهيز از دوستى كردن با دروغگوى، (پس) به درستى كه او چون گوراب باشد (كه) نزديك گرداند بر تو دور را، و دور گرداند بر تو نزديك را.