خطبه 126-درباره تقسيم بيت المال - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 126-درباره تقسيم بيت المال

و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است آنگاه كه سرزنش كردند او را برگردانيدن او مردمان را يكسان در عطا دادن از غير فضل نهادن خداوندان فضل و شرف (را)، پس گفت امير(مومنان)- عليه السلام: اى امر مى كنيد مرا كه طلب كنم نصرت و يارى (شما) را به ظلم و ميل در آن كس كه والى گردانيدند مرا بر او؟ به حق خدا كه نزديك نشوم بدو، مدت آنك به شب حديث گو(يد روزگار)، و مادام كه قصد كند ستاره اى در آسمان ستاره (ديگر را)، اگر بودى مال مرا هر آينه راست داشتمى ميان ايشان، پس چگونه كنم و به درستى كه مال مال خدا است مر ايشان را؟ پس گفت امير(مومنان)- عليه السلام: بدان و به درستى كه دادن مال در غير حق او، به اسراف و گزاف كارى باشد، و آن بردارد و رفيع گرداند صاحب خود را در دنيا، و بنهد و فرومايه گرداند در آخرت و بزرگ دارد در ميان مردمان و حقير دارد او را نزديك خدا. و بننهد مردى مال خود را در غير حق آن، و نزديك نه اهل آن، الا كه حرام گرداند (و باز دارد) خدا شكر ايشان را (از او) و باشد مر غير او را دوستى ايشان پس اگر بلغزد او را نعل و قدم روزى احتياج افتد وا يارى ايشان، پس (آنگاه آنان) بدترين دوست باشند (براى او)، و ملومتر د
وست.

خطبه 127-در خطاب به خوارج

و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است: مر خوارج را نيز پس اگر باز نمى ايستيد از فرمان مگر آنكه دعوى مى كنيد به درستى كه من خطا كرده و گمراه گرد(يده ا)م، پس چرا نسبت مى كنيد جميع عامه امت محمد- درود دا(د) خدا بر او و آل او- به گمراهى من، و فرا مى گيريد ايشان را به خطاى من، و نسبت مى كنيد ايشان را به كفر (و) به گناه من؟ شمشيرهاى شما بر دوشهاى شما (است)، مى نهيد آن را جايگاه صحت و رنجورى، و مى آميزيد شما كسى را كه گناه كر(د) به آن كس كه گناه نكرد و به درستى كه دانستيد شما به درستى كه رسول خدا- درود داد خدا بر او و آل او- سنگسار كرد زانى را، پس نماز گزارد بر (او)، پس ميراث داد اهل او را، و بكشت كشنده را و ميراث داد ميراث او اهل او را، و ببريد دست دزدى كننده را و تازيانه زد زناكننده غير محصن را- نه زوجه دار را. پس قسمت كرد بر ايشان از غنيمت، و نكاح كرد زنان (مسلمان) سارق و زانى را، پس فرا گرفت ايشان را رسول خدا- صلعم- به گناهان ايشان، و بپاى داشت حق خدا را در ايشان، و باز نداشت از ايشان نصيب ايشان را از اسلام، و بيرون نبرد اسماء ايشان را از ميان اهل (اسلام به جهت گناه). پس شما بدترين مردمانيد، و هر
كس كه بينداخت او را شيطان جاى انداختن او، و ببرد او را به سرگشتگى خود. و زود (باشد كه) هلاك شوند در من دو صنف: (يكى) دوستى از حد تجاوز كنند(ه) كه ببرد او را دوستى (مفرط) به غير حق، و (ديگر) دشمنى كننده مقصر كه ببرد او (را) دشمنى وا غير حق. و بهترين مردمان در (حق) من (از جهت) حال، جماعت نوع و فن ميانه در محبت و مودت (است)، پس لازم داريد اين نوع را، و لازم داريد سواد بزرگتر، پس به درستى كه رحمت و نعمت خدا بر جماعت است، و بپرهيزيد از فرقت و جدايى، پس به درستى كه تنها شده از جماعت و مردمان مر شيطان را است، چنان كه به درستى كه رميد(ه) و جدا شده از گوسفند مر گرگ را. بدان هر كه بخواند وا اين شعار و لباس و علامت (خوارج كه آن فرقت و جدائى است) بكشيد او را و اگر باشد زير عمامه من اين عمامه، به درستى كه حاكم ساخته اند آن دو حاكم (را) تا زنده كنند آنچه زنده كرد قرآن، و بميرانند ايشان آنچه بميرانيد قرآن و زنده گردانيدن ا (و) فراهم آمدن بر او (است)، و ميرانيدن (او) جدائى كردن از او، پس اگر بكشيد ما را قرآن و حكم كرد وا ايشان پسروى كنيم ايشان را، و اگر حكم كرد و بكشيد ايشان را به ما پيروى كنند ايشان ما (را)، پس نياورده ام
- عجب از شما (و) پدر مباد شما را- كارى منكر و عظيم، و نفريفتم شما را از كار شما، و شوريده نكردم بر شما. و به درستى كه فراهم آورد تدبير بزرگان شما بر اختيار دو مرد، فراهم گرفتيم ما عهد بر ايشان كه تجاوز نكنند و درنگذرند قرآن را، پس سرگشته شدند از او، و ترك كردند ايشان حق را و (حال آنكه) ايشان مى بينند او را. و بود جور و ظلم مراد ايشان، پس بگذشتند بر جور (و هواى نفس خود)، و به درستى كه پيش(ى گرفت) بيرون آوردن ما بر ايشان- در حكومت (كردن) به عدل، و قصد (كردن) براى حق- بدى راى ايشان و جور حكم ايشان (را).

/ 398