و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است (كه) جارى مجراى خطبه (است) پس برخواستم من و شجاعت كردم به حرب آن هنگام كه بددل شدند، و ظاهر شدم تمام آن هنگام كه باز گرديدند، و بگذشتم من به نور خدا آن هنگام كه بايستادند ايشان. و بودم من فروترين ايشان به آواز، و بلندترين ايشان به سبقت، پس شتاب كردم به عنان حرب، و يگانه شدم به گرو آن. همچو كوهى كه نجنباند او را بادهاى شكننده، و زايل نكند او را بادهاى سخت جهنده، نباشد مر يكى را در من جاى عيبى، و نه گوينده اى را در من جاى غمزى. حقير نزديك من عزيز است تا كه فرا گيرم (حق او) را براى او (از ستمكار)، و توانا به نزديك من ضعيف است تا كه فرا گيرم حق (ضعيف) را از او. راضى شديم ما از خدا حكم او را، و تسليم كرديم مر خداى (را) كار او را، اى مى بينى مرا (كه) دروغ گويم بر رسول خدا، (صلعم)؟ و به خدا كه من اول كسى ام كه راستگو داشت او را، پس نباشم من اول كسى كه دروغ گويد بر او. پس نظر كردم در كار خود، (پس) چون (وجوب) طاعت من (بر ايشان) بدرستى كه پيش بود به بيعت (كردن) مر ايشان، و چون عهد و ميثاق رسول در گردن من بود مر غير مرا.
خطبه 038-معنى شبهه
و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و بدرستى كه نام نهاده اند شبهه را شبهه، براى آنكه ماننده است به حق، پس اما دوستان خدا، روشنى ايشان در آن (شبهه)، يقين است، و دليل ايشان قصد راه راست است. و اما دشمنان خداى پس خواندن ايشان در آن، گمراهى است، و دليل ايشان كورى، پس نرهد از مرگ هر كه ترسد او را، و ندهند باقى ماندن كسى را كه دوست دارد دنيا را.
خطبه 039-نكوهش ياران
و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است آزمودم من آن كسى را كه طاعت ندارد چون امر كنم، و جواب ندهد چون بخوانم من- پدر مباد شما را، عجب مر شما را- چه انتظار مى دهيد و چه مانع است به نصرت شما (مر) پروردگار شما را؟ آيا دينى نيست كه جمع كند شما را، و نه حميتى كه انگيزد شما (را، و) در خشم آورد شما را؟ برمى خيزم در (ميان) شما فرياد خواهنده، و آواز مى دهم شما را فرياد خواهنده، پس نمى شنويد مرا گفتارى، و مطيع نمى شويد به من كارى، تا كه روشن شود كارها از سرانجامهاى اندوه، پس در نيابند به شما كينه خواهى، و نرسد به نصرت شما مقصودى. بخواندم شما را وا يارى كرن برادران شما، پس بانگ كرديد شما بانگ كردن شتر نر سينه ريش، و عيب و گرانى كرديد شما چون گرانى كردن شتر نر از پشت ريش، پس بيرون آمد به من از شما لشكر اندكى اضطراب كننده، سست و بى قوت، گوييا كه ايشان را مى رانند وا مرگ و ايشان مى نگرند. گفت او: سخت جنبان شونده (يعنى) به هم كوبنده از عجز، از گفتار ايشان (است): سخت جستن باد، يعنى سخت باشد جستن آن باد، و از اين بود كه نام نهاده اند گرگ را، براى سخت رفتن او.