و بود كه مى گفت (او)- عليه السلام- چون ديد دشمن را حرب كننده: اى بار خدا به تو برسيد آن دلها، و بكشيدند (به جانب تو) گردنها را، و پهن باز ماند (از ترس تو) چشمها، و نقل كردند قدمها را، و نزار كردند تنها را. اى بار خدا به درستى كه ظاهر شد پوشيده(هاى) دشمنى، و به جوش آمد ديگهاى كينه ها، اى بار خدا به درستى كه شكايت مى كنيم به تو (از) غايب شدن پيغمبر ما، و بسيارى دشمن ما، و پراكنده شدن هواهاى ما، اى پروردگار ما حكم كن ميان ما و ميان قوم ما به حق و تو بهترين حكم كنندگانى.
نامه 016-به يارانش وقت جنگ
و بود كه مى گفت مر ياران خود را نزديك حرب: بايد كه سخت نيايد بر شما گريختنى (كه) پس از (آن) باز گرديدن (به حرب باشد)، و نه بگرديدن از حرب (كه) بعد از آن حمله ئى (باشد)، و بدهيد شمشيرها را حقهاى او (را)، و جا دهيد و آرام دهيد مر پهلوهاى (دشمنان را در) جاى افتادن او را، و بر افژوليد نفسهاى خود را بر زدنى سخت كه آن را باشد، و زدنى سخت كه دل را بيهوشى آورد، و دور داريد آوازها را به درستى كه آن راننده تر باشد بد دلى را. پس به حق آن كه بشكافت دانه را، و بيافريد ذى روح را، كه اسلام نياوردند ايشان وليكن گردن بنهادند از خوف، و پنهان داشتند كفر (را)، پس آن گاه كه بيافتند بر كفر ياران (را) ظاهر گردانيدند آن را.