و گفت- عليه السلام: از كاليوگى باشد شتاب كردن پيش از امكان (و توانائى)، و مدارا (و سستى) كردن پس از (رسيدن) فرصت.
حکمت 356
و گفت- عليه السلام: سوال مكن از آنچه (كه) نباشد، پس در آن كه باشد مر تو را مشغولى (است).
حکمت 357
و گفت- عليه السلام: فكر آينه صافى شده(اى است)، و عبرت بيم كننده اى ناصح، و پسنده است (از براى) ادب (دادن) مر نفس تو را، دورى نمودن (از) آنچه (كه) كراهت دارى براى غير خود.
حکمت 358
و گفت- عليه السلام: علم پيوسته است به عمل، پس هر كه بداند عمل كند، و علم آواز دهد عمل را، پس اگر جواب دهد او را (مقرون شود نفس به كمال)، و اگر نه رحلت كند از او.