کلمه غريب 005 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

کلمه غريب 005

و از حديث او- عليه السلام- است): به درستى كه ايمان ظاهر شود (چون نقطه) سفيدى در دل، هرگاه كه زيادت گردد ايمان زيادت گردد سفيدى. (سيدرضى گويد): واللمظه مانند نكته باشد يا مثل آن (است) از سفيدى، و از آن (جهت) گفتند: كه فرس المظ، چون باشد به لب او چيزى از سفيدى.

کلمه غريب 006

و در حديث او- عليه السلام- (است): به درستى كه مردى چون باشد مر او را دينى گمان برده به زكوه، واجب شود بر او كه زكوه بدهد مر آنچه بگذشت بر او سال چون فراگيرد آن را. (سيدرضى فرمايد): پس ظنون آن است كه نداند صاحب آن (دين): اى فرامى گيرد (آن را) از آن كسى كه آن دين بر او است يا نه؟ پس گوئيا كه آن است كه (صاحب دين) گمان مى برد به (حصول) آن (دين)، پس يك بار اميد مى دارد (قبض آن را)، و يك بار اميد نمى دارد، و او از فصيح ترين سخن است. و همچنين باشد هر كارى كه طلب مى كنى آن را، و ندانى كه بر چه چيزى تو از او، پس آن ظنون باشد، و بر اين (معنى واقع) است گفتار اعشى- اسم مردى (است): (نيست اين چنين كه گفته شود): چاهى (كه) گمان برده (شده) به آب- آنك پرهيزنده (و دور باشد او (از) باران ابر بارنده- مانند فرات (است كه) چون رفيع و بلند شود آب او، بيندازد نوعى كشتى را و شناوگر استاد (را). و جد: چاه (كهنه) است (در بيابان). و ظنون، آنك ندانند كه هست در آن چاه آب يا نيست؟

/ 398