خطبه 119-بيان فضيلتهاى خود
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است به حق خدا به درستى كه دانستم من به رسالت پيغامها، و تمام كردن وعده ها، و تمام كردن سخنها، و نزديك ما اهل بيت درهاى حكم و حكمت است، و روشنى كارهاى دينى و دنياوى. بدان كه نهاد و شرايع دين يكى است، و راه او راست است، هر كه فرا گرفت او را برسيد به مقصود و غنيمت گرفت، و هر كه درنگ كرد و باستاد از آن گمراه شد و پشيمان شد.عمل كنيد براى روزى كه ذخيره نهند براى آن روز ذخيره ها، و آشكارا كنند در آن سرها، و هر كه سود نكند او را حضور عقل و خرد او (در زمان حيات)، پس دور شدن عقل از او نزديك مرگ عاجزتر باشد (از رسيدن به فوائد)، و غايب شدن او از او نايافت تر (باشد). بترسيد از آتش(ى) كه حرارت و گرمى آن سخت است، و قعر و جولاء او دور است، و زيور آن آهن، و شراب آن زردآب، بدان به درستى كه زبان صالح و ثناخوان را (كه) گرداند آن را خدا براى مرد در ميان مردمان، بهتر (است) براى او از مالى كه ميراث دهد او را از كسى كه حمد نگويد او را.خطبه 120-درحكميت
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است و به درستى كه برخواست مردى از ياران او، پس گفت: باز داشتى ما را از حكومت (حكمين)، پس (از آن) امر كردى ما را به آن (كار)، پس ندانيم ما (كدام يك) از دو امر راه يافته تر (است و) پيشتر؟ پس برهم زد اميرمومنان- عليه السلام- يكى از دو دست خود را بر ديگرى پس گفت: اين است جزاى آن كس كه بگذاشت عقد و عهد (كه) بستند بر او! بدان به حق خدا اگر من آن هنگام امر كردمى شما را به آنچه امر كردم شما را به آن (از محاربه)، حمل كرده بودمى شما را بر مكروه آنك گرداند و بكند خدا در او خير بسيار. پس اگر راست ايستاده بوديد راه نمودمى شما را، و اگر كژى كرديد و بگرديديد راست وا كردمى شما را، و اگر سرباز زديد شما دريافتمى شما ر(ا)، هر آينه بودى آن استوارتر، وليكن به كى و وا كه باز گردم؟ (مى خواهم) كه دوا كنم به شما، و (حال آنكه) شمائيد دردمند، همچو بيرون كننده خار (از تن) به (كمك) خار، و او مى داند كه پهلوى آن خار با او است. اى بارخدا به درستى كه ملول شدند طبيبان اين درد سخت، و خايب شدند آب كشندگان به رسنهاى چاه! كجايند آن قوم (و) مردانى كه بخواندند (ايشان را) وا اسلام پس فرا پذيرفتند آنرا، و بخواندند قرآن را سزاى خواندن و حكم كردند به آن، و وا انگيختند و اجهاد كردن، پس بگذاشتند شتران را و واله و مشتاق كردند فرزندان آن را، و ربودند شمشيرها را از غلافهاى آن، و فرا گرفتند به كناره هاى زمين گروه گروه، (و) صف صف بعضى موافقت به حرب، يعنى هلاك شدند، و بعضى نجات يافتند، بشارت نمى دادند ايشان را به زندگانى و تعزيت نمى دادند ايشان را از كشتگان، تباه شد(ه) چشمهاى (و) ريش شده از گريستن ترس خدا، برايك شده شكمها از روزه داشتن، پژمرده شده لبها از دعا خواندن، زرد شده رنگها از بى خوابى بر رويهاى ايشان (است) گرد (و) رنگى ترسكاران، آنهايند برادران شدگان من (به راه بهشت)، پس واجب شد ما را كه مشتاق باشيم به ايشان، و به دندان گيريم دستها را بر جدائى ايشان. به درستى كه شيطان آسان مى كند براى شما راه (ضلال) خود را، و مى خواهد كه بگشايد دينهاى شما را گره گره، و عطا دهد شما را به (جاى) دست جماعت جدائى را، و به جدائى فتنه را، پس اعراض كنيد و رو بگردانيد از وسوسه و كيد او و دميدنهاى او، قبول كنيد نصيحت را از آن كس كه هديه داد آن را به شما، و باز بنديد آن را بر نفسهاى خويش.