خطبه 131-فلسفه قبول حكومت - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 131-فلسفه قبول حكومت

و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است اى نفسهاى مختلفه، و دلهاى پراكنده و متفرق شده، حاضر (شده) بدنهاى ايشان، و غايب شده از ايشان عقلهاى ايشان، نزديك مى آورم شما را بر حق، و شما مى رميد و دور مى شويد از او همچون رميدن بز از بانگ و آواز شير! چه دور است كه روشن كنم و ديده ور كنم شما را به تاريكى عدل و راستى (را)، يا راست كنم كژى حق را.

اى بارخدا! تو مى دانى كه آن نيست (آنچه واقع شد از ما از محاربه و مقاتله در امر خلافت) رغبت كردن در ملك و پادشاهى، و نه جستن چيزى از زيادتى حطام دنيا وليكن تا بجا آريم علمها را از دين تو، و ظاهر كنيم با صلاح آوردن در بلاد شهرهاى تو، تا ايمن شوند ستم رسيدگان از بندگان تو، و برپاى كنند فرو گذاشته را از حدهاى تو. اى بارخدا! به درستى كه من اول كسيم كه باز گرديد به حق، و بشنيد و اجابت كرد، و نبر(د) سبقت (بر من) به نماز جز رسول خدا- درود داد خدا بر او و آل او.

و به درستى كه دانستيد شما- امروشان- نسزد كه باشد (حاكم) بر (فر)وج و خونها و غنيمتها و حكمها و پيشوائى و امامت مسلما(نا)ن (آن كه بخيل است،) پس باشد در مالهاى ايشان حريص شدن او. و نه جاهل كه گمراه (كند ايشان را) به نادانى خود، و نه درشت خوى كه قطع كند ايشان را به جفاى خود، و نه ترسنده براى دولت و گرديدن (ايام) تا فرا گيرد گروهى جز گروهى، و نه رشوت گيرنده (باشد) در حكم كردن پس ببرد حقها، و بدارد آن را- به آن حقوق- پيش از مقطعها، و نه فرو گذارد مر سنت و نهاد را تا هلاك كند امت را.

خطبه 132-در پارسايى در دنيا

و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام است حمد گوييم او را بر آنچه فرا گرفت و عطا كرد، و بر آنچه نعمت داد و بيازمود، عالم و دانا (است) مر هر پنهانى را، حاضر (است) مر هر سر را، عالم بدانچه پنهان و پوشيده دارد سينه ها، و آنچه خيانت كند چشمها. و گواهى دهيم ما كه نيست خدا جز او. الله، و به درستى كه محمد برگزيده او و فرستاده (او)، و گواهى(يى) كه باشد موافق در آن، پنهانى آشكارا را و دل زبان را.

بخشى ديگر از اين خطبه پس- امروشان- به حق خدا كه جد است نه بازى، و حق است نه دروغ، و نيست آن الا مرگ (كه) بشنوانيد وا خواننده آن را، و بشتابانيد گوينده او (را). پس بايد كه فريفته نكند تو را بسيارى مردان از نفس تو، پس به درستى كه ديدى تو آن كس را كه بود پيش از تو از آن كس كه جمع كرد مال را و ترسيد درويشى را، و ايمن بود مر انجامها را درازى اميد و دور شمردن اجل را، چگونه فرو آمد به او مرگ پس بيرون كرد او را از وطن و جايگاه او، و فرا گرفت او را از جاى امن او، برداشته از چوبهاى مرگ كه فرا مى گيرند به آن مردان مردان را، برداشته بر دوشها، و فرا گرفتن به انگشتان. اى نديد(يد) شما آنها را كه اميد مى داشتند دور را، و بنا مى نهادند افراشته، و جمع مى كردند بسيار؟ گشت خانه هاى ايشا(ن) گورها، و آنچه گرد كردند هلاك شد، و گشت مالهاى ايشان مر ميراث خوارگان را، و زنان ايشان براى گروه ديگران، نه در نيكوئى زيادت توانند كردن، و نه از بدى آشتى دهند ايشان را پس هر كه شعار خود سازد تقوا و خوف خدا را به دل خود، پيشدستى كند مهلت او و فيروز شود عمل او، پس غنيمت شمريد مهلت و فرصت آن را، و عمل كنيد براى بهشت عمل آن (را). به
درستى كه دنيا را نيافريدند براى شما سراى مقام و قرار، بلكه آفريدند براى جاى گذشتن تا توشه برداريد از او عملها را براى سراى قرا(ر)، پس باشيد از آن بر شتاب و سفرها، و نزديك آريد مركبها و پشتها را براى كوچ كردن.

/ 398