خطبه 100-خبر از حوادث ناگوار - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 100-خبر از حوادث ناگوار

و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و آن از خطبه اى است آنكه مشتمل است بر ياد كردن حرب گاه او است- تعالى- اول پيش از هر اولى، و او است آخر پس از هر آخرى، به اوليت او واجب است كه نيست اولى مر او را، و به آخريت او- تعالى- واجب است كه نيست آخرى مر او را، و گواهى مى دهم كه نيست خدا جز او خداى- تعالى- گواهى كه موافق باشد در او سر آشكارا را، و دل زبان را.

اى مردمان! جرم و دشمنى مداراد شما را (كه) خلاف (كنيد با) من، و سرگشته نكناد شما را نافرمانى (كردن شما با) من، و يكديگر را اشارت مكنيد به بينائيها نزديك آنچه بشنويد آن را از من. پس بدان خدائى كه بشكافت دانه را، و بيافريد ذى روح را، به درستى آنك خبر مى كنم شما را بدان، از پيغمبر- صلعم- (است)، دروغ نگفت رساننده (آن خبر) به شما، و جاهل و نادان نيست شنونده (آن). هر آينه گوئى كه من مى نگرم وا (كسى) سخت گمراه به درستى كه آواز كرد به شام و (به) بيعت خود خواند به علمهاى خود در ظواهر كوفه، پس چون دهن باز كند دهن باز كننده او، و سخت شود حلقه دهن او، و گران شود در زمين پاى سپردن او، به دندان بگيرد فتنه فرزندان خود را به دندانهاى خود، و موج كند حرب و كارزار به موجهاى آن، و ظاهر شود از روزها ترشروئى آن، و از شبها رنج رسانيدن آن. پس چون در رسد زرع او (كه از تخم بدى روئيده است)، و قيام كند بر ساق خود ميوه خود، و آواز كند شقشقه او، و بدرخشد رخشيده هاى او، بسته گرداند علمها و رايتهاى فتنه مشكل را، و رو آورد بدان فتنه ها همچو شبى به غايت تاريك، و دريايى موج كننده. اين است كار و چندا بشكافد كوفه را از ياد شكنند(ه)،
و بگذرد بر او از باد سخت جهنده! و از زمان نزديك درپيچد آن فتنه گروه به گروه، و بدروند استاده را و خرد كنند دروده را.

خطبه 101-در زمينه سختيها

و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است (كه) مى رود (در) اين رفته (و) جارى مجرا و آن روزى (است) كه جمع كند خداى- تعالى- در آن روز اولينان و آخرينان را براى حساب سخت و جزاء عملها، (در حالى كه همه) فروتنى كنندگان (و) استادگان به درستى كه لگام كرده باشد ايشان را عرق، و بلغزاند ايشان را زمين، پس خوبترين ايشان به حال، هر (كسى) كه بايد براى هر دو قدم خود جايگاهى، و براى نفس خود فراخ فرا گرفته(اى).

بخشى از آن خطبه فتنه ها همچو پاره هاى شب به غايت تاريك (است)، قيام نكند مر آن فتنه (را) جماعتى و رد نكند مر آن فتن (را) علمى و رايتى، آيد به شما مهار كرده (و) پالان كرده كه دفع كند آن را كشنده آن، و به جد راند او را راكب او. اهل آن فتنه (كه زنگيانند) گروهى باشند (كه) سخت (باشد) حرص ايشان، اندك بود ربودن ايشان، جهاد كنند (با) ايشان در (راه) خدا گروهى (از مخلصان كه) ذليلان (باشند) نزديك متكبران، در زمين ناشناختگان، و در آسمان مشهوران، پس واى مر تو را اى بصره! نزديك (نزول) آن (بلا) از لشكرى از عذاب خدا (كه) نيست غبارى مر او را، و نيست حس (آن لشكر را)، و زود بود كه مبتلا كنند اهل تو را (اى بصره) به مرگ احمر- يعنى قتل- و گسنگى گردآلود شده.

/ 398