بكنيد نيكوئى را و حقير مشمريد از آن چيزى را، به درستى كه خرد آن بزرگ باشد و اندك آن بسيار، و بايد كه نگويد يكى از شما: به درستى كه (آن) يكى اولى تر است به فعل خير از من، پس باشد- به حق خدا- كه همچنين. به درستى كه خير و شر را اهلى هست، (پس) هرگاه كه بگذاريد شما (يكى) از آن خير و شر (را)، كفايت كند شما را (در) آن، اهل او.
حکمت 415
و گفت- عليه السلام: هر كه به صلاح آورد پنهانى خود را، به صلاح آورد خدا ظاهر او را، و هر كه عمل كند براى دين خود، پسنده باشد او را خدا كار دنياى او را، و هر كه نيكوكارى كند در آنچه ميان او و ميان خدا باشد، پسنده كند خدا آنچه ميان او و ميان مردمان باشد.
حکمت 416
حلم پوششى است پوشنده، و عقل شمشيرى است برنده، وا پوش خلل خلق خود را به حلم خود، و بكش هواى خود را به عقل خود.
حکمت 417
به درستى كه مر خدا را بندگانى اند كه خالص گردانيد ايشان را به نعمتها براى منفعتهاى بندگان، پس قرار دهد آن را در دستهاى ايشان (در) مدت آنك بخشند آن را (به مستحقان)، پس چون باز دارند آن (نعمتها) را بكشد (خدا) آن را از ايشان، پس بگرداند آن را وا غير ايشان.
حکمت 418
و گفت- عليه السلام: نسزد مر بنده را كه اعتماد (كند) به دو خصلت: عافيت و توانگرى، وقتى (كه) بينى او (را) عافيت داده، آنگاه كه رنجور شد، و هميدون بينى او (را) توانگر، چون درويش شد.