و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است نظر كنيد وا دنيا چون نگرستن بى رغبتان در او (و همچون) روندگان از دنيا، به درستى كه دنيا و به حق خدا از زمان اندك زايل كند مقيم شده آرام گرفته را و درمند گرداند دنه گرفته- از جوانى و غير آن- ايمن را، باز نگردد آنچه پشت فرو كرد از جوانى و غير آن پس پشت بداد، و ندانند آنچه آن آينده است از او تا منتظر باشند آن را. شادى دنيا آميخته است به اندوه، و جلدى مردان در دنيا وا ضعيفى و سستى است، پس فريفته نكناد شما را بسيارى آنچه شگفت آورد شما را در او براى اندكى آنچه صحبت دارد با شما از او.رحمت خدا بر مردى كه فكر كند پس عبرت گيرد، و عبرت گرفت پس بينا شد پس گوئيا آنچه حاصل و بودنى است از دنيا از اندكى زمان نزديك نبود و گوئى كه آنچه آن بودنى است از آخرت از زمان نزديك و اندك به زودى ببود و دائم گشت، و هر شمرده اى به آخر رسنده بود، و هر چشم دارنده اى آينده بود، و همه آينده نزديك شونده.بعضى از آن خطبه است عالم آن كس است كه بشناخت قدر خود را، و پسنده است به مرد، نادانى كه نشناسد قدر و اندازه خود را، و به درستى كه از دشمنترين مردمان وا خدا بنده اى است كه فرو گذاشت او را خدا وا نفس خو(د)، گردنده از راه راست، رونده بى دليل و راهبر، اگر بخوانند وا كشتزار دنيا عمل و كار كند، يا وا كشتزار آخرت كاهلى كند، گوئى كه آنچه كند مر او را براى او واجب است بر او، و گوئى كه آنچه تقصير كرد در او، افتاده است از او.بخشى ديگر از آن خطبه) و آن زمانى باشد كه نجات نيابد در او جز هر مومنى ضعيف (و) بى آوازه، اگر حاضر شود نشناسند، و اگر غايب (شود) باز نجويند، آن گروهان چراغهاى راه راستند، و علمهاى تاريكيها و شبهات. نباشند به شر و فساد و سخن چينى، و نه آنك فاحشه و زشتى را نظر كنند، آنهايند كه بگشايد خدا براى ايشان درهاى رحمت خود را، و وا برد از ايشان سختى عذاب خود را.اى مردمان زود بود كه آيد به شما زمانه(اى) كه در گردانند و در روزنند در او اسلام را چنانكه در گردانند جايگاه (و ظرف را) به آنچه در او باشد. اى مردمان! به درستى كه خدا پناه داد شما را از آن كس كه جور كند بر شما، و پناه نداد شما را از آن كه امتحان كند شما را، و به درستى كه گفت- بزرگ (است) از (هر) گوينده:- به درستى كه در آن (ابتلا) آيتها است و اگر به درستى كه بوديم هر آينه آزمايش كنندگان. (گفت سيدرضى- خداوند ببخشايد او را): (اما) گفتار او- عليه السلام- هر مومنى ضعيف (و بى آوازه) به درستى كه خواست به آن بى نام و ذكر، (و) اندك شر (را)، (و المساييح، جمع مسياح)، و او آن (كسى) است كه چون برود ميان مردمان، به فساد و سخن چينيها (مشغول گردد). (و المذاييع، جمع مذياع)، و او آنست كه چون بشنود مر غير او را به زشتى و ناشايست آشكارا كند آن را و بلند و قوى گرداند آن را. (و البذر، جمع بذور) و او آن است كه بى خرد باشد او، و لغو باشد سخن او.