خطبه 081-در نكوهش دنيا - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 081-در نكوهش دنيا

و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است در صفت دنيا چه صفت كنم از سرايى كه اول او رنج است، و آخر او نيست شدن؟ در حلال او حساب، و در حرام او عقوبت؟ هر كه بى نياز شد در او در فتنه اندازند او را، و هر كه درويش شود در او اندوهگين شود، و هر كه تندرست شد در او رنجور باشد، و هر كه سعى كند به او در گذرد از او، و هر كه بنشيند از او موافقت كند و آيد به او، و هر كه بينا شد به او بينا گرداند او را، و هر كه بينا شود و او را كور گرداند او را. (گفت سيد كه خدا از وى خشنود باد): و چون بنگرد نيك نگرنده گفتار او، عليه السلام، (را): و هر كه بينا شود به او بينا گرداند او را، يابد زير او از معنى عجب آورنده، و غرضى دور، آنچه نرسد غايت و نهايت او، و نه دريابد فرو رفتن او، (خاصه) چون مقرون شود به او (گفتار او): و هر كه بينا شود ها او كور گرداند او را، به درستى كه يابد فرزق ميان بينا شود به او و بينا شود ها او، هويدا(ئى) روشن، و عجبى روشن شونده.

خطبه 082-خطبه غراء

و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و آن از خطبه هاى عجب آورنده است، و نام نهادند روشن و شريف شكر و سپاس مر خدا را (كه) بلند شد به قوت و قدرت خود، و نزديك است به فضل و احسان خود، بخشنده همه غنيمت و فضل، و وا برنده همه حادثه بزرگ و سختى و قحط. حمد گويم او را بر مهربانى ها و شفقت و كرم او، و تمامهاى نعمت او ايمان آورم به او، يعنى ايمان من به خدا اول دين من (است)، و طلب هدايت كنم به او (كه) نزديك (است)، و راه يابنده(ام) به رحمت و جود او، و طلب يارى كنم به او (كه غلبه كننده و) توانا (است)، و توكل كنم بر او (كه) پسنده (و) يارى كننده (است). و گواهى مى دهم بدرستى كه محمد- درود داد خدا بر او و آل او- بنده اوست و رسول او، فرستاد او را براى روان كردن امر او، و رسانيدن امر او محققان را، و پيش فرا داشتن بيم او مبطلان را.

وصيت مى كنم بندگان خدا! به پرهيزگارى خدا آنك بديد كر(د) براى شما مثلها، و وقت بديد كرد براى شما اجلها را، و در پوشانيد شما را جامه هاى فاخر نيكو، و بلند گردانيدن براى شما معيشت را، و گرد درآمد به شما شمار كردن، و بساخت براى شما جزا، و برگزيد براى شما نعمتها(ى) تمامها و عطا(ها) ى فراخ، و بيم كرد شما را به حجتها(ى) تمامها. پس بشمرد شمردنى، و مقدر كرد مر شما را مدت عمر شما در آرامگاه آزمايش، و سراى اعتبار گرفتن، شما آزمودگانيد در وى، و حساب كردگانيد بر او. پس بدرستى كه دنيا ناخوش است جاى آشاميدن او، آميخته به گل و تول (است) آبشخور آن، عجب آورد جاى نگرستن او، و هلاك كند جاى خبر آن. فريبنده(يى) گردنده، و روشنى(يى) فرو شونده، و سايه(يى) زايل شونده، و پشت دهنده(يى) چسبيده، تا كه چون انس گيرد رمنده آن، و آرام گيرد ناشناسنده آن بيندازد به پاهاى خود، و شكار كند به رسنها و دامهاى خود، و قصد كند و رساند به (او) تيرهاى او، و درآويزد (به) مرد كمندهاى مرگ (را)، كشنده مر او را وا خوابگاه تنگ و باز گشت ترسناك، و رو بار و ديدن و معاينه محل جزا، بهشت يا دوزخ، و پاداش عمل و كردار. و همچنين (است)، واپسين(يان) در پى
پيشينگان و گذشتگان، (باز نايستد مرگ) از بيخ (بركندن) و قطع كردن، و منز(جر) نشوند ماندگان (از) جرم كردن، پسروى مى كنند مانندى را، و مى روند بعضى از پس بعضى پياپى، تا غايت نهايت (و) آخر رسيدن و گردانيدن (به) فنا و نيستى. تا كه چون بريده شود كارها، و منقضى شود حركات افلاك روزگار، و نزديك آيد قيامت و برانگيختن، و بيرون آورندشان از لحدگاه گورها، و آشيانهاى مرغان، و جايگاه ددگان، و جاى افتادن تهلكه ها، شتابان وا فرمان (او)، شتاب كنندگان وا باز گشت جاى خود، گله گله خاموشان، استادگان صفها كشيده، روان شود در ايشان بينائى، و بشنواند ايشان را وا خواننده با خدا، بر ايشان (است) پوشش خوارى و فروتنى، و (به) زارى گردن نهادن، و حقارت. بدرستى كه گم شود حيلتها، و بريده شود اميدها، و فرو افتد دلها جرعه خشم فرو خورنده، و فروتنى كند آوازها نرم و پنهان، و لگام كند عرق، و بجنباند بى آرامى، و بزرگ شود ترس، و بترسانند و بلرزانند گوشها براى آواز ترس و زجر خواننده وا قطع مخاصمت ميان حق و باطل، و معاوضه جزا، و فرا گرفتن عقوبت، و يافتن ثواب.

/ 398