و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و به جان و زندگانى من كه نيست بر من- از كارزار كردن آن كس كه خلاف كرد حق را، و پاى كوبد در گمراهى- از مداهنه كردن و نه سستى كردن پس بترسيد از خدا (اى) بندگان خدا، و بگريزيد واخداى از (خشم) خدا، و بگذريد در (راه) آن كسى كه پيدا كرد آن را براى شما، و قيام كنيد بدانچه باز بست آن را به شما از تكليف، پس على ضامن است مر شما را براى ظفر شما عاقبت، اگر ندهند عطاى او را به تعجيل.
خطبه 025-رنجش از ياران سست
و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و بدرستى كه پياپى شد بر او خبرها به مستولى شدن اصحاب معاويه بر شهرها، و باز آمدند بر او دو عاملان او بر يمن و آن دو: عبيدالله پسر عباس و سعيد پسر نمران، آنگاه كه غلبه كرد بر آن بسر پسر ابى ارطات. پس برخاست، عليه السلام، و بر منبر شد تنگ- دل به گرانى اصحاب او از جهاد كردن، و مخالفت ايشان با او در راى و تدبير، و گفت، عليه السلام: نيست اين جز كوفه كه قبض مى كنم او را و بسط مى كنم او را، اگر نباشد جز تو اى كوفه كه جهد بادهاى سخت تو، پس نفرين كناد تو را خداى و مثل آور(د)، عليه السلام، (به گفته شاعر): سوگند به جان پدر تو، كه نيك مرد برد، اى عمرو بدرستى كه من بر دردى ام از جايگا(ه)، اندك.