و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است، خطبه كرد اين را (در ذى قار)، نام موضعى است (در نزديكى بصره)، و او رو آورنده بود وا بصره، و ذكر كرد(ه است) اين را واقدى در كتاب جمل: پس ظاهر (كرد) و سخن گفت (حضرت رسالت) به آنچه امر كرده اند او را، و برسانيد پيغام پروردگار خود (را)، پس باهم آورد خدا به (وسيله) او شكاف (و پراكندگى) را، و ببست به او گشادگى (و تفرقه) را، و الفت داد ميان خداوند خويشاوندان بعد از عداوت افروخته در سينه ها، و كينه هاى آتش افروخته در دلها.
خطبه 223-با عبدالله بن زمعه
از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است، سخن گفت به او (با) عبدالله پسر زمعه، و بود از شيعه او (عليه السلام)، و (سبب) آن (سخن با او آن است كه) به درستى كه او برسيد بر او- عليه السلام- در (ايام) خلافتش پس طلب كرد از (وى) مال، پس گفت (آن حضرت)- عليه السلام: به درستى كه اين مال نيست مرا و نه تو را، و به درستى كه آن (مال) غنيمت است مر مسلمانان را، و گرد كرده شمشيرهاى ايشان را است، پس اگر مشارك بودى تو با ايشان در حرب ايشان، باشد مر تو را مانند بهره ايشان، والا (اين مال) باز چيده دستهاى ايشان است، نباشد آن مر جز دهنهاى ايشان.