و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است بفرستاد او را بر هنگام خالى بودن از رسولان، و درازى خواب و غفلت از گروهان، و شكسته شدن از كار محكم، پس آمد (پيامبر اكرم) به ايشان به باور داشتن آنك پيش او بود، يعنى تورات و انجيل و زبور، و نور(ى كه) اقتدا كرده به او (و) آن قرآن است پس طلب نطق كنيد از او، و سخن نگويد از او، وليكن خبر دهم من شما را از او. بدان به درستى كه در او (است) علم آنچه آيد، و (در او است) سخن و حديث از گذشته، و دواء درد شما، و (به) صلاح آوردن آنچه ميان شما است.بخشى از آن خطبه است پس به نزديك آن- (دولت معاويه)- باقى نماند خانه(اى از) كلوخ و نه (از) پشم، بلكه درآورند ظالمان اندوه و عقوبت (را در او)، و در برند در او كينه و عذاب، پس آن روز باقى نماند ظلمه را در آسمان عذر گوينده، و نه در زمين يارى دهنده. برگزيديد شما به كار خلافت جز اهل آن را، و وارد آورديد آن را جز آبشخور او، و زود بود كه كينه كشد خدا از آن كس كه ظلم كرد، (به جاى) خورشى به خورشى، و (به جاى) آبشخورى به آبشخورى از جاى طعام دادن دواى تلخ و جاى آشاميدن صبر تلخ، و تلخى سخت، و پوشيدن جامه اندرونى ترس، و جامه بيرونى شمشير، و به درستى كه ايشان پشتها و مراكب گناهان(ند)، و بردارنده بزه ها. پس سوگند خور(م) من پس سوگند خورم من، هر آينه از دهن بيندازند خلافت را بنواميه از بعد من چنان كه بيندازند خلط از دهن، پس نچشند آن را و طعمه نسازند و نخورند آن (را) هرگز (تا) مدت آن كه گردد روز و شب.