خطبه 084-در توحيد و موعظه
و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و گواهى مى دهم كه نيست خدا به جز او، خداى يگانه است او، نيست انبازى مر او را، او است اول كه نيست و نبود چيزى پيش از (او)، او است آخر كه نهايتى نيست مر او را، واقع نشود وهمها مر او را بر صفتى، و عقد نكند و نبندد دلها خود را از او بر چگونگى(اى)، و در نيابد او را جزء جزء كردن و بعض بعض شدن، و گرد بر نيايد به او بينائيها و دلها. بخشى از آن خطبه چنين است پس پند گيريد اى بندگان خدا! به عبرتها(ى) سود كننده ها، و اعتبار كنيد به آيتهاى افروزنده، و باز ايستيد به بيم كننده ها(ى) فصيح،و فايده گيريد به پند و وعظها. پس گوييا كه درآويخت به شما چنگهاى مرگ، و بريده شد از شما باز دارنده هاى آرزو، و در سر درآمد شما را بزرگ دشواريها(ى) كارها، و راندن و آبشخور وارد آمده، يعنى قيامت، و هر نفسى با او راننده اى باشد و گواهى، راننده(اى) كه راند او را وا جاى جمع شد او، و گواهى كه گواهى دهد بر او به عمل او.بعضى از آن خطبه در صفت بهشت است درجه هاى تفضيل داده ها، و منزلهاى مختلفها، بريده نشود نعمت او، و كوچ نكند اقامت كننده او، و پير نشود جاويد شونده او، و نوميد نشود آرام گيرنده او.
خطبه 085-صفات پرهيزكارى
و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است به درستى كه كه دانست و مى داند رازها را، و آگاهى دارد چيزها(يى) ر(ا) كه در دل است، مر او را است گرد درآمدن به هر چيزى، و غلبه مر هر چيزى را، و قوت بر هر چيزى. پس بايد كه عمل كند عمل كننده اى از شما، در ايام روزهاى مهلت خود، پيش از فرا رسيدن اجل او، و در فراغت خود پيش از هنگام شغل خود، و در جاى نفس زدن خود پيش از آنكه فرا گيرند او را به مجراى نفس او، و بايد كه بگستراند براى نفس خود و قدم خود، و بايد كه توشه برگيرد از سراى كوچ براى سراى اقامت.پس بپرهيزيد از خدا، بپرهيزيد از خدا، اى مردمان بر آنچه طلب نگاه داشتن كرد از شما از كتاب او، و طلب امانت كرد از شما از حقهاى او! پس به درستى خداى تعالى نيافريد شما را به بازى، و نگذاشت شما را مهمل، و دست بنداشت شما را در نادانى و نه كورى، و به درستى كه نام نهاد اثرهاى شما را، و دانست عملهاى شما را، و بنوشت اجلهاى شما را، و بفرستاد بر شما كتاب را براى روشن گردانيدن. و عمر د(ر) گذرانيد در ميان شما پيغمبر او زمانها، تا كه تمام گرداند براى او و براى شما دين او را، در آنچه فرستاد از كتاب خود آنك راضى شد براى ذات خود، و خبر داد به شما بر زبان خود دوست داشته هاى خود از عملهاى خود، و كراهت داشته هاى خود، و نهى هاى خود، و امرهاى خود. پس فرو انداخت وا شما عذر، و فرا گرفت بر شما حجت و فرا پيش داشت به شما بيم را و بشارت را، و بيم كرد شما را پيش از رسيدن عذاب سخت. پس در يابيد باقى روزگار خود را، و صبر كنيد براى آن نفسهاى خود را پس به درستى كه آن (روزهاى باقى مانده) اندك است در بسيار روزهائى كه باشد از شما در آن غافلى، و مشغول شدن از پند. و رخصت مدهيد مر نفسهاى خود را پس ببرد شما را رخصتها به جاى رفتن ظالمان،و مداهنه و نفاق مكنيد (پس) ناگاه به سر درآيد شما را نفاق كردن بر معصيت.اى بندگان خدا! به درستى كه نيكوخواه ترين مردمان مر نفس خود را اطاعت دارترين ايشان است مر خداى خود را، و به درستى كه خيانت كننده ترين ايشان مر نفس خود را عاصى ترين ايشان است مر پروردگار خود را. پس زيان رسيده آن كس است كه زيان كند با نفس خود، و حسد برده آن كس است كه به سلامت باشد مر او را دين او، و نيكبخت آن كس است كه وعظ گويند او را به غير او، و بدبخت آن كس است كه فريفته شود به هواى خود و فريفتگى خود. و بدانيد به درستى كه اندك ريا شرك است، و همنشينى اهل هوى جاى فراموشى است مر ايمان را، و جاى حاضر شدن است مر شيطان را. دورى كنيد و بپرهيزيد از دروغ، به درستى كه او دورى كننده است مر ايمان را. راستگوى بر كناره رستگارى است و بزرگى، و دروغ زن بر كناره هاى جاى فرو افتادن و حقارت. و حسد مبريد، به درستى كه حسد بخورد ايمان را همچنانك بخورد آتش هيزم را، و دشمنى مكنيد كه به درستى كه آن كار سخت است، و بدانيد به درستى كه اميد غافل كند عقل را، و فراموش گرداند ذكر را. پس به دروغ داريد اميد را كه او فريفتگى است، و خداوند او فريفته.