ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عمل عمل! پس طلب نهايت كنيد نهايت! و راست باستادن و راست شد(ن)! پس از آن صبر صبر! و پرهيزگارى پرهيزگارى! به درستى كه مر شما را نهايتى است و حدى، پس باز ايستيد وا نهايت خود و به درستى كه شما را علمى است يعنى امامى، پس مهتدى شويد به علم خود و به درستى كه مر اسلام را غايتى است پس منتهى شويد وا غايت خود، و بيرون آوريد وا خدا از آنچه واجب گردانيد بر شما از حق خود، و روشن كرد براى شما از وظائف عبادت خود. پس گواهم مر شما را به علمهاى شما، و حجت گوينده ام روز قيامت را از (براى) شما.بدان و به درستى كه تقدير چيزهاى سابق به درستى كه واقع شد، و قضاء گذشته به درستى كه وارد شد، و من سخن گوينده ام به وعده خدا و حجت او گفت خداى تعالى: به درستى كه آنها كه گفتند پروردگار ما خدا است پس باستادند (بر آن)، فرو آيد بر ايشان فرشتگان كه مترسيد، و اندوه گن مشويد، و بشارت دهند به بهشتى آنك بوديد شما كه وعده دادند شما را. و به درستى كه گفتيد: كه پروردگار ما خدا است، پس استقامت كنيد بر كتاب او، و بر روشنى راه و امر او، و بر طريقه و راه نيكو از پرستيدن او، پس بيرون مرويد از آن طريقه، (و) بدعت مياوريد در او، و خلاف مكنيد از او، به درستى كه اهل بيرون شده از دين بريده شده است به ايشان (ثواب دائمى) نزديك خدا (در) روز قيامت. پس حذر كنيد (از) تغيير خلقهاى حميده و پسنديده و (از) بگردانيدن آن، و بگردانيد زبان را يكى، و بايد كه د(ر) خزينه دارد مردى زبان خود را، پس به درستى كه آن زبان سركش است به صاحب خود. و به حق خدا كه نمى بينم بنده اى كه بپرهيزد (با) تقوايى كه سود كند او را، تا (آن) كه خزينه نهد زبان خود را، به درستى كه زبان مومن از پس دل او است، و به درستى كه دل منافق از پس زبان او است. از جهت آنك مو
من چون خواهد كه سخن گويد به سخنى انديشه كند او را در نفس خود پس اگر باشد آن سخن به خير آشكارا كند آن را، و اگر باشد شر و بد وا پوشد او را و به درستى كه منافق سخن گويد به آنچه آرد بر زبان او، نداند كه چيست مر او را و چه چيز است بر او. و به درستى كه گفت رسول خدا- درود داد خدا بر او و آل او- مستقيم و راست نباشد ايمان بنده تا كه راست نباشد دل او، و راست نباشد دل او تا راست نباشد زبان او. پس هر كس كه تواند از شما كه رسد به خدا(ى) تعالى، و او پاك دست و پنجه باشد از خون ها(ى) مسلمانان و مالهاى ايشا(ن، و) سلامت باشد زبان (او) از نام و ننگهاى ايشان، بايد كه بكند (آن را).