ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس جواب گفت او (را)- عليه السلام- مردى از اصحاب او به سخنى دراز، كه بسيار گفت در آن (سخن) مدح (آن حضرت) را، و ياد مى كرد شنيدن خود و طاعت (بردن) خود مر امير(مومنان) را، پس گفت- عليه السلام: به درستى كه از حق كسى كه بزرگ داند بزرگى خدا در نفس خود، و بزرگ باشد جاى بزرگوارى او در دل او، (آن است) كه بايد خرد باشد- نزديك او براى بزرگى آن (جلال)- هر چه جز آن باشد. (و) به درستى كه سزاوارترين آن كس كه باشد همچنين، هر آينه كسى باشد كه بزرگ نمايد نعمت خدا بر (او)، و لطيف باشد نيكوئى خدا با او، به درستى كه- امر و شان آن است كه- بزرگ نشود نعمت خدا بر يكى الا آنك زايد شود حق خدا بر او بزرگ داشتنى. و به درستى كه از بدترين حالتهاى واليان، نزديك نيكمردان (آن است) كه گمان برند به ايشان دوستى فخر و بزرگى (را)، و بنهند كار ايشان را بر كبر و به درستى كه كراهت داشتم كه باشد جولان كرده در گمان شما به درستى كه من دوست دارم مدح (و ستودن) را، و شنيدن ثنا را، و نيستم- شكر خدا- چنين، و اگر بودمى دوست داشتمى كه گويند آن (سخنان را) هر آينه بگذاشتمى آن را براى تواضع مر خدا را كه منزه است او، (و) از (جهت در) يافتن آنچه (كه) ا
و سزاوارتر است به او از عظمت و بزرگوارى. و چندا كه شيرين شمرند مردمان مدح را پس از كردار نيك، پس ثنا نگوئيد بر من به خوبى ثنا و مدح، براى بيرون آوردن نفس من وا خدا و وا شما از باقى ماندن در حقهائى كه فارغ نشدم از اداء آن، و واجبهايى كه ناچار است از گذرانيدن آن. پس سخن مگوئيد با من به آنچه سخن گويند به آن (با) جباران، و خود را نگه داشت مكنيد از من به آنچه نگه داشت كنند به آن نزديك اهل پيش دستى گيرنده، و مخالطت مكنيد با من به چابلوسى كردن، و گمان مبريد به من گران شمردن (من نفس خود را) براى حقى كه بگويند مرا، و نه طلب كرد بزرگ داشتن براى نفس من، به درستى كه هر كه گران شمرد حق را كه بگويند مر او را، يا راستى را كه عرضه كنند بر او، باشد عمل (كردن به حق) و عدل بر او گرانتر. پس باز مايستيد از گفتار به حق، يا از مشورت به عدل، به درستى كه من نيستم در نفس خود بالاتر از آن كه خطا نكنم و ايمن نباشم از آن (خطا) از فعل من، مگر آن كه كفايت كند خدا از نفس (من) آنچه او مالكتر است بدان از من. به درستى كه من و شما بندگانيم مالك شدگان مر پروردگار را، نه پروردگارى به غير او، مالك شود از ما آنچه مالك نشويم براى نفس ما، و بيرون آ
ورد ما را از آنچه بوديم ما در او وا آنچه صلاح بود ما را بر او، پس بدل داد ما را بعد از گمراهى به راه راست، و بداد ما را حجت پس از كورى.

/ 398