ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همسايگان اند كه با هم انس نمى گيرند، و دوستان اند كه با هم زيارت نمى كنند، كهنه شد ميان ايشان بندنه يكديگر را شناختن، و بريده شد از ايشان ريسمانهاى برادرى، پس همه ايشان تنهااند و (حال اين كه) ايشان همه جمع اند، و (مايل) به جانب جدائى و (با اين كه) ايشان دوستانند. كه نشناسند مر شب را صباحى، و نه روز را شبانگاهى، (در) هر كدام از شب و روز (كه) كوچ كردند (به سوى گور) در او بود بر ايشان هميشه (تا روز رستاخيز)، مشاهده كردند از خطرهاى سراهاى خود دشوارتر از آنچه (مى)ترسيدند، و ديدند از نشانه هاى آن سرا بزرگتر از آنچه مقدر كردند، و هر دو غايت يعنى راه اميد و خوف كشيده شد براى ايشان وا جايگاه بازگشتن (يعنى بهشت و دوزخ) پس آمد جاى رسيدن خوف و رجا. پس اگر بودندى كه سخن گفتندى بدان، هر آينه عاجز شدندى به صفت آنچه مشاهده كردند، و آنچه معاينه ديدند، و اگر (چه) ناپديد شد اثرهاى ايشان، و بريده شد خبرهاى ايشان، (اما) به درستى كه باز گرديد در ايشان چشمهاى عبرتها، و بشنيد از ايشان گوشهاى عقلها، و سخن گفتند از غير جهات سخن بل از زبان حال. پس گفتند: ترش شد رويهاى تازه ها به حسن و رونق، و فروافتاد و فرو مرد تنهاى ناز
ك، و در پوشيديم ما جامه هاى كهنگى، و دشوار آمد به ما تنگى خوابگاه، و ميراث يافتيم تنهائى (را)، و ويران شد بر ما سراهاى خواب كه نطق نيست، (يعنى) گور است. پس سترده شد خوبيهاى تنهاى ما، و ناشناخته و متغير شد شناختن صورتهاى ما، و دراز شد در آرامگاهها وحشت و دورى اقامت ما، و نيافتيم از اندوهها فرجى و گشادگى، و نه از تنگى (خوابگاه جاى) فراخ شده (و آسايش). پس اگر مثل نهى (و تصور نمائى) ايشان را به عقل خود، يا كشف كنند و برند از ايشان پرده پوشش مر تو را، و به درستى كه استوار شد و پر شد گوشهاى ايشان به خيزندگان، پس كر شد و تنگ شد (گوشها)، و سرمه كرده شد چشمهاى ايشان به خاك، پس برفت روشنيهاى ايشان. و پاره پاره شد زبانها در دهنهاى ايشان پس (از) تيزى آن زبان، و فرو مرد دلها در سينه هاى ايشان پس از بيدارى ايشان، و فاسد شد در هر عضوى از ايشان كهنگى نوى كه زشت گردانيد آن را و آسان گردانيد راههاى آفت را وا آن (اجساد). (در حالى كه) گردن نهندگانند (براى آن آفتها) پس نه دستى كه باز دارد (آن بلا را)، و نه دلى كه جزع كند، هر آينه ديدى تو اندوههاى دلها، و خاشاكهاى چشمهاى ايشان را در هر دشوارى صفت حالى (است) كه نقل نكند (از آن به
حال ديگر)، و سختى يى كه منجلى نشود.

/ 398