ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
من بنهادم (پاى خود را) به سينه عرب، و بشكستم من ظاهر شده هاى سروهاى ربيعه و مضر را (از) قبائل عرب، و به درستى دانستيد شما جاى (و مرتبه) مرا از رسول خدا- درود داد خدا بر او و آل او، به قرابت و خويشاوندى، و منزلتى كه سخت خاص بود به رسول- ص- بنهاد مرا در كناره خود و (حال آنك) من كودك بودم. باز مى نهاد مرا به سينه خود، و در كنف (مى)گرفت مرا در فراش خود، و مى سائيد مرا به تن خود، و مى بوئيد مرا بوى خوش خود، و بود كه بمى خائيد چيزى را پس در دهن مى نهاد مرا، و نيافت مرا دروغى در گفتن و گفتار، و نه فسادى در فعل. (و) به درستى كه مقرون گردانيد خداى تعالى به او- (يعنى پيغمبر) عليه السلام از وقتى كه بود (از) شير باز كرده- بزرگتر فرشته(اى) از فرشتگان او كه مى سپرد او را (به) راه بزرگى را، و خويهاى خوب عالم، شب او را و روز او را. و به درستى كه بودم من كه پس روى كردم او را (مانند) پس روى كردن بچه از شير باز كرده (در) اثر مادر خود، بر(مى)داشت مرا در هر روزى علمى (و نشانى) از خلقهاى خود، و امر مى كرد مرا به اقتدا كردن به او، و به درستى كه بود مجاورت مى كرد در هر سالى به كوه حرا، پس مى ديدم او را و نمى ديد او (را
) جز من، و جمع نبود در يك خانه احدى آن روز در اسلام جز رسول خدا عليه السلام و خديجه عليها سلام، و من سيم ايشان بودم، و ديدم نور وحى (و) رسالت (را) و مى بوئيدم بوى نبوت را. و به درستى كه شنيدم من نالش شيطان آن هنگام كه فرو آمد وحى بر او- درود خدا بر (او) و آل او- پس گفتم: اى رسول خدا، چيست اين آواز و نالش؟ پس گفت رسول: كه اين شيطان است به درستى كه نوميد شد از عبادت خود، به درستى كه مى شنوى تو آنچه مى شنوم من، و تو مى بينى آنچه مى بينم من، الا به درستى كه تو نيستى پيغمبر، و به درستى كه هر آينه وزيرى، و به درستى كه (تو) بر نيكى و خيرى.