ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آرى بود در دست ما فدك از هر چه (كه) سايه كرد آن را آسمان، پس بخيلى كرد بر او نفسهاى قومى، و سخاوت كرد از آن، نفسهاى گروهى ديگران، (يعنى بنى هاشم)، و نيك داورى است خدا. و چه مى كنم به فدك و غير فدك، و نفس جاى گمان او در فر(د)ا گور است، كه بريده شود در تاريكى آن اثرهاى او، و غايب شود خبرهاى او، و گو آن اگر زايد كنند در فراخى او، و فراخ گرداند دو دست كننده او، هر آينه پر گرداند او را سنگ و كلوخ، و ببندد شكافهاى او را خاك بر هم نشسته. و به درستى آن است نفس من (كه) رياضت مى دهم او را به تقوا، تا آيد ايمن شده (در) روز ترس بزرگتر (كه آن اهوال قيامت است)، و ثابت باشد بر كناره هاى جاى لغزيدن.و اگر خواستمى (طعام و لباس دنيائى) هر آينه راه نمودمى و دلالت كردمى راه را وا صافى كرده اين عسل، و مغز اين گندم، و بافته هاى اين قز ابريسم، وليكن دور است كه غالب شود هواى من، و بكشد مرا حرص من وا اختيار كردن طعامها- و شايد كه به حجاز يا يمامه كسى باشد كه طمع نبود مر او را در قرص (نان گندم)، و عهد نباشد مر او را به سير خوردن- يا شب گذارم (در حالى كه) پر شكم (باشم)، و گرد من باشد شكمهاى گرسنگان، و جگرها باشد گرم از تشنگى، يا باشم همچنان كه گفت گوينده: و بس است تو را (اين) درد كه شب گذارى به پرى شكم، و گرداگرد تو باشند جگرهائى كه مشتاق باشند به دوال پاره اى.اى قناعت كنم از نفس خود به آن كه گويند (مرا): اميرمومنان است، و ندارم شركت با ايشان در مكروه هاى روزگار، يا نباشم برابر مر ايشان را در سختى زندگانى؟ پس نيافريده اند مرا تا مشغول كند مرا خوردن چيزهاى خوش چون حيوان بسته، كه غم او علف خوردن او بود، يا (حيوان) رها كرده كه شغل او برچيدن خاشاك و علف بود، كه پر كند اندرون خود را از علفهاى خود، و بازى كند (و غافل باشد) از آنچه خواهند به او (از ذبح و سوارى) يا ترك كرده اند مرا مهمل، يا فرو گذار(ده)اند مرا تباهى كننده، يا بكشم ريسمان گمراهى را، يا بيراه روم به راه سرگشتگى؟ و گويا كه (من نگرنده) به گوينده شماام كه گويد: چون باشد اين (مقدار) قوت پسر ابى طالب پس به درستى كه بنشانده باشد او را ضعيفى از جنگ كردن همسران و مغالبت شجاعان، بدان به درستى كه درخت بيابانى (كه آب كم مى خورد) سخت تر بود به چوب، و درختهاى سبز (بوستانى) نرمتر باشد به پوستها، و رسته هاى باران قويتر باشد به هيزم، و ديرتر باشد به فرو مردن. و من با رسول خدا چون اصل (نهالى هستيم رسته) از اصل (نهالى ديگر)، و (مانند) ارش از بازو، به خدا (قسم) اگر هم پشت شوند عرب بر قتال من هر آينه پشت بندهم از
ايشان، و اگر مكنت دهد فرصتها از (زدن) گردنهاى ايشان هر آينه شتاب كردمى وا آن، و زود بود كه جهد كنم در آن كه پاك كنم زمين را از اين شخص عكس كرده، و تن باز گردانيده به كفر، (يعنى معاويه)، تا كه بيرون آيد كلوخ (كفر) از ميان دانه درويده (اسلام).