ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دور شو از من اى دنيا! پس ريسمان تو بر كوهان تو (است)، و به درستى كه بيرون شدم من از چنگالهاى تو، و بجستم از دام تو، و اجتناب كردم (از رفتن) و بشدن را در جاى بلغزيدن تو، كجااند (آن) گروهان آنان كه فريب دادى تو ايشان را به بازى و لهو تو؟ و كجااند جماعتى آنان كه در فتنه انداختى تو ايشان را به آرايش و شكوفه تو؟ اينك ايشان قومى(اند كه) گروهاى گورهااند، و در ضمن نهاده گورهااند. به خدا اگر بودى تو شخصى ديده (شده)، و قالبى جنسى هر آينه اقامت كردمى بر تو حدهاى خدا (را) در بندگانى كه بفريفتى ايشان را با پس انداختن كار، و فريب دادن ايشان را به آرزوها، و گروهانى كه انداختى ايشان را در تهكها و گوها، و پادشاهانى كه فرا سپردى ايشان را وا تلف، و وارد آوردى ايشان را جاى وارد آوردن بلا، آن گاه كه نه وارد شدن بود و نه بازگشتن. چه دور است! هر كه در نور ديد جاى بلغزيدن تو را، بلغزيد، و هر كه ور نشيند در جولايهاى تو، غرق شود، و هر كه بگردد از دام و ريسمان تو، توفيق (يابد)، و رسته از تو باك ندارد اگر تنگ شود به او موضع خوابيدن او، و دنيا نزديك او همچو هنگامى (كه) آمده باشد به آخر رسانيدن او. دور شو از من! به حق خدا ك
ه رام نشوم به تو تا رام كنى مرا، و نرم نشوم به تو تا بكشى مرا، و سوگند مى خورم به خدا سوگندى راست (كه) استثنا مى كنم در آن سوگند به مشيت خدا، هر آينه رياضت دهم نفس خود را رياضت دادنى كه شاد شود وا آن به قرصى (نان) چو تنگ شود بر او خورش و قناعت كند به نمك (از جهت) نان خورش. و هر آينه ترك كنم چشم خود را همچو چشمه آبى كه به زمين فرو شده باشد آب او، (در حالى كه) وا پرداخته (شده) اشك او، اى پر بشود چهار پاى چرنده از گياه آن پس فرو خسبد، و سير شود گله گوسفند از گياه خود پس جمع آيد (در خوابگاه)، و بخورد على از توشه خود پس بخسبد؟ روشن باد آن گاه چشم او! چو اقتدا كند پس از سالهاى دراز به چهار پاى فرو گذارنده، و به چرا برده نگه داشته، خوش باد نفسى را كه ادا كرد وا پروردگار خود فريضه خود را، و بماليد به پهلوى خود سختى خود را، و باز فرو برد (و دورى ورزيد) در شب (از) چشم فرو خوابانيدن خود را تا كه چون غلبه كند خواب بر او بستر گيرد زمين خود را، و بالش كند پنجه خود را. در ميان گروهى كه بيخواب گردانيد چشمهاى ايشان را ترس جاى بازگشتن ايشان، و دورى كرد از جاى خفتن ايشان پهلوهاى ايشان، و نرم آواز كرده باشد به ذكر پروردگار ايش
ان لبهاى ايشان، و متفرق شده باشد به (سبب) درازى استغفار ايشان گناهان ايشان، اين گروه گروه خدااند، بدان به درستى كه گروه خدا ايشانند كه رستگارانند، پس بپرهيز از خدا اى پسر حنيف، و بايد كه بس باشد تو را قرصهاى (نان) تو، تا باشد از آتش دوزخ خلاصى تو.