ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ايشان بندگان آفريدگانند به قدرت قادر، و پروردگارنند به قهر، و بند كردگانند حاضر شدنى (براى مرگ)، و فراهم آوردگانند در گورها، و بودنيهايند استخوانها(ى) پوسيده و ريزيده، و برانگيختگانند تنها، و پاداش ورندگانند مكافات، و جدا كنندگانند به حساب. بدرستى كه مهلت دادند در جستن (جاى) بيرون آمدن، و راه نمودند راه روشن، و عمر دادند قدر مهلت رضا طلب كردن را، و وا بردند از ايشان تاريكيهاى شب و گمان را، و ترك كردند (ايشان را در) ميدان (دنيا چون) مدت (رياضت) اسبان نيكرو، و (براى) فكرت و انديشه جستن (كارهاى نيك)، و (از براى درنگى) نمودن طلب كننده آتش نجات در مدت اجل و جاى اضطراب (بندگان در محل) مهلت. پس اى چه بزرگ است آن مثلهاى رسنده به صواب، و وعظهاى شفا دهنده مرض جهل، اگر بيايد دلهاى پاك كننده، و گوشهاى نگاه دارنده، و رايها و اعتقادهاى قوى شونده، و خردهاى هشيار كننده! پس پرهيزيد از خدا پرهيزيدن كسى كه بشنيد پس بترسيد، و كسب كرد گناه پس معترف شد، و بترسيد پس عمل كرد، و بترسيد پس پيشى گرفت به طاعت، و يقين بدانست حق را پس نيكوئى كرد، و عبرت نمودند پس عبرت گرفت، و بترسانيدند پس باز استاد، و اجابت كرد خواننده خدا
را پس توبه كرد، و باز گرديد پس توبه كرد، و پى برد پس بر سنت و نهاد رفت، و بنمودند پس بديد. شتاب كرد (در حالى كه) جوينده (حق بود)، و نجات يافت (در حالى كه) گريزنده (گناه)، پس فايده گرفت ذخيره نهاده (را براى روز جزا)، و خوش كرد كسب پنهانى، و عمارت كرد باز گشتن جاى (را)، و نگه داشت و يارى خواسته توشه را براى روز كوچ خود و روى راه خود، و جهت حال حاجت خود، و جايگاه احتياج خود، و مقدم داشت عمل صالح خود را براى سراى اقامت (خود). (پس) پرهيزيد از خداى (اى) بندگان خدا، جهت و روى آنچه بيافريد شما را براى آن، و حذر كنيد از او حقيت آنچه حذر نمود شما را از عقوبت (ذات) او، و سزاوار شويد و مستحق از او آنچه بساخت براى شما، به راست كردن وعده براى راستى وعده گاه او، و پرهيزيدن از ترس باز گشت (به سوى) او.بخشى از اين خطبه در بيان خلقت ابدان و ذكر نعمتهاى الهى است بيافريد مر شما را گوشها تا ياد (و) فراگيريد آنچه (كه) مهم باشد آن را، و (بيافريد) چشمهائى تا باز برد از (شما) شب كورى (جهالت) آن (را)، و (بيافريد جسدها را كه) جمع كننده (است) اعضاء بزرگ آن را، (و موافق است به اطراف و) جوانب آن، در فراهم آوردن و نشاندن صورتهاى آن، و (در) مدتهاى عمر آن. به بدنها(ئى كه) قيام كننده(اند) به منافع خود، از ماكول و مشروب و ملبوس، و دلها(ئى كه) جوينده(اند) مر روزيهاى آن (بدنها) را، در معظمات عام بودن نعمتهاى خدا و واجبهاى عطاهاى (او)، و باز دارند(ه)هاى بلاهاى او، و جوايز عافيت او. و تقدير كرد مر شما را عمرها، فرا پوشيدن آن را- يعنى مدت عمر شما را- از شما، و بگذاشت مر شما را عبرتى از نشانه هاى گذشتگان پيش از شما، از برخوردارى گرفتن ايشان نصيب (خود از دنيا)، و (در) جاى فراخ بودن (پيش) از گلو گرفتن (مرگ) ايشان (را). در رسيد ايشان را مرگها پيش (از) اميدها، و جدا كرد ايشان را هلاك كردن اجلها، كه نگسترانيدند (و مهيا نساختند عملهاى شايسته) براى نفس خود در حال سلامتى بدنها، و اعتبار نگرفتند در اول هنگام. پس هست منتظر ب
اشد اهل تازگى و طراوت جوانى جز هنگامهاى وفا كنند(ه) پيرى؟ و اهل خوشى و تازگى تندرستى جز فرايندهاى رنجورى؟ و اهل مدت باقى ماندن جز اوقات و هنگامهاى نيستى؟ وا نزديكى فراق و زوال، و نزديكيهاى نقل كردن (به سراى آخرت)، و سبكى بى آرام شدن، و درد سختى مصيبت، و غصه هاى خيو در گلو گرفتن، و چشم داشتن فرياد رسيدن به يارى كردن فرزند زادگان و ياران و خويشان، و عزيزان و همسران. پس هست كه دفع كردند خويشاوندان نزديك (اين بلاها را از او)؟ يا سود كردند گريه كنندگان؟ (و) به درستى بگذاشتند او را در فرود آمدن جاى مردگان در گرو كرده، و در خوابگاه تنگ تنها. به درستى كه بدريدند خيزندگان پوست او را، و كهنه كرد بيماريها و كهنه كنند(ه)ها نوى او را، و نابديد كرد بادهاى سخت جهند(ه) اثرهاى او را، و بسترد حوادث جاى نشان او را، و گشت تنها رنگ بگرديده پس از طراوت و تازگى، و استخوانها پوسيده و سست شده بعد از قوت آن، و جانها گرو كرده به گرانى بارهاى آن، يقين (كننده) به ناپيدا(ئى) خبرهاى آن، و زايد كردن نخواهند از او از نيكوئى عمل او، و آشتى كردن نخواهند از بدى گناه وى. اى نيستيد شما پسران آن قوم و پدران ايشان، و برادران ايشان و خويشاوندان، پى
مى بريد در مثلهاى ايشان (در) فريفته (شدن) به دنيا، و مى نشينيد طريقه و نهاد ايشان، و به پاى مى سپريد راه روشن ايشان را. پس دلها سخت شده است از بهره خود، غافل شده از راه راست خود، رونده در غير ميدان او، گويى كه (آنچه) خواسته اند- به تكليف طاعت- (از) غير او است، و گوئى كه راه راست در جمع كردن دنياى او است.