ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و بدانيد كه بدرستى گذشتن شما بر راه راست (است)، و (جاى) بلغزيدنها (و) و بخيزيدن او، و ترسهاى گناه و بلغزيدن او، و حالات ترسهاى او. پس بپرهيزيد از خدا پرهيزيدن خداوند خرد كه مشغول كرده باشد انديشه دل او را، و به رنج آورده باشد ترس تن او را، و بيدا(ر) گردانيده (باشد) بى خوابى (شب) اندكى خواب او را، و تشنه شده باشد به اميد ثواب گرم گاه هاى روز او به مداومت روزه، و باز داشت بى رغبتى (دنيا) آرزوهاى او را، و شتاب كرد ذكر خدا بر زبان او و مقدم داشت ترس (را) براى امان خود و دور شد (از انديشه هائى كه باز دارد او را از) روشنى راه و فرا سپرد راست ترين و قويتر(ين) جاى سپردن وا راه روشن جسته. و باز ندارد و نگرداند باز دارنده هاى فريفتگى و پوشيده نشد بر او پوشيده ها و ماننده هاى كارها، فيروزى يافته به شادى بشارت، و آسودن (در) نعمتها در خوشتر خواب او در گور، و ايمن(تر) بودن روز او در قيامت. بدرستى كه بگذشت پل دنيا را ستوده، و مقدم داشت توشه آخرت (را) نيكبخت، و پيشدستى كرد از ترس (كردگار)، و شتاب كرد به طاعت در مهلت دادن روزها، و رغبت كرد در جستن (رضاى خدا)، و برفت (به سوى آخرت) و گريخت از آنچه دور بود از خدا،
و نگرست در امروز خود فردا را، و نظر كرد دائما پيش خود. پس بس است به بهشت پاداشت و عطا، و پسنده است به دوزخ عقوبت و سختى، و پسنده است خداى كينه كشنده (بدان) و يار (نيكان)، و پسنده است كتاب (خدا براى) حجت گرفتن و خصمى كردن را.

وصيت مى كنم شما را به تقواى خدا آنك عذر ورگرفت به آنچه بيم كرد، و حجت ورگرفت به آنچه پيدا كرد راه، و بترسانيد شما را از دشمن كه در رفت در سينه ها پنهانى، و در دميد در گوشها راز گوينده. پس گمراه كرد و هلاك كرد، و وعده داد به دروغ پس آرزو داشت به باطل، و بياراست بديها(ى) گناهها (را)، و آسان گردانيد هلاك كنند(ه)ها(ى) گناهان بزرگ (را) تا كه به درجه نزديك گردانيد نفس خود را، و در بست گرو كرده خود را، انكار كرد آنچه بياراست (در نظر او)، و بزرگ شمرد آنچه آسان كرد، و بترسانيد آنچه ايمن بود.

بعضى ديگر از اين خطبه در كيفيت آفرينش انسان است بدان اين از آن كس است كه بيافريد او را در تاريكيهاى رحمها، و غلافهاى پرده ها، (در حالى كه بود) نطفه(اى) پر و بسيار، و خون بسته (اى) نقصان (يافته) از خلقت بشريت، و (پس) بچه(اى) در شكم (مادر) و (بعد) شيرخواره، و (آنگاه) كودك و مردآسا شده. پس بداد او را دلى نگاه دارنده، و زبانى ناطق، و چشمى ناظر، تا فهم كند (در حالى كه) اعتبار كنند(ه باشد)، و باز استد از گناه (در آن حال كه) باز استاده (باشد از آن)، تا كه چون استاده شد راست شدن او، و يكسان شد شخص او، برميد از امر خدا كردن كشنده، و بى عقل شد متحير (شونده)، كشنده آب در دلو مراد خود، رنج كشنده سعى كردنى براى دنياى خود. در لذتهاى شادى خود، و ظاهرها(ى) حاجت خود، پس منتظر نباشد (و گمان نبرد) مصيبتى را، و نترسد ترسيدنى، پس بمرد در فتنه خود مغرور شده، و بزيست در زلت و گناه خود اسير، فايده نگرفت عوضى (را)، و نگذارد واجبى (را). ناگاه دررسيد و به سر درآمد او را (اندوه) مرگ د(ر) باقى سركشى او، و طريقه نشاط او، پس روز گذاشت سرگشته، و شب گذاشت بى خواب، در گردابهاى دردها، و به سر در آينده ها(ى) دردها و بيماريها، (در
) ميان برادرى همزاد، و پدرى مهربان، و خواننده(اى) به واويلا به ناشكيبائى، و زننده(اى) مر سينه را به اضطراب، و حال آنكه مرد در سختى (مرگ) غافل كننده، و سختى(ئى) شكننده، و ناله(اى) دردناك، و كشيدنى غم آورنده، و راندنى به رنج آورنده (باشد). پس در پيچند او را در كفنهاى او نوميد و بكشند مطيع نرم كش، پس اندازند او را بر چوبهاى (جنازه در حالى كه وى) باز گردانيده (از) درد، و نزار شده (از) رنجورى كه بردارند او را فرزند زادگان و ياران، و مجتمع برادران و اسراى غربتى او، و جاى بريده شدن زيارت او، تا كه چون باز گردد (كسى كه) پس رونده (او است)، و باز گردد (كسى كه) دردمند شونده (او است)، بنشانند او را در گور او راز گوينده براى حيرت سئوال، و سر درآمدگى آزمايش. و بزرگترين آنچه آنجا باشد به بلا، پيش آورد(ن) آب گرم (و جوشان است)، و در بردن به دوزخ، و افروخته هاى آتش دوزخ، نه سستى(يى) باشد در راحت اندازنده، و نه دست بداشتنى زايل كننده از عذاب، و نه قوتى باز دارنده، و نه مردنى شتاب كننده، و نه خوابى دل خوشى دهنده، ميان اصناف مردگان، و عذاب ساعتها، به درستى كه ما خدارائيم و ما به او باز گردندگانيم و به درستى كه به خدا پناه دهندگ
انيم.

/ 398