ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(خداى تعالى) داننده پنهانى(ها است) از ضميرهاى انديشه كنندگان، و راز و سر نرم گويندگان، و خاطره هاى كمان گمان برندگان، و بستنهاى عزمهاى يقين، و دزديده هاى اشارت پلكها(ى) چشم، و آنچه در ضمن در آورد آن را پرده هاى دلها، و قعرهاى ناپيدا، و آنچه گوش فرا داشت- براى دزديدن- (از) جاى شنيدن گوشها، و جاى تابستانى مورچه(ها)، و جاى زمستانى خيزندگان. و باز گردانيدن ناله از چهارپايان بچه مردگان، و آواز نرم قدمها، و جاى فراخ وا شدن ميوه از درون غلافهاى شكوفه ها، و جاى در رفتن وحوش از غارهاى كوهها و رودخانه هاى او، و جاى پنهان شدن پشه(ها) ميان ساقه هاى درختان و پوستهاى آن، و جاى در نشاندن برگها از شاخه ها، و جاى بنهادن آميخته ها از آب مرد و زن از راههاى پشت. و با ديد آمده ميغها و جاى بر هم نشستن آن، و ريزان شدن چكيدن ابر، و گرد شدن آن، و آنچه پيراكند دوله بادها به دامنهاى خود، و (آنچه) نابديد كند بارانها به سيلهاى آن، و عام شدن گياه زمين در توده ها(ى) ريگها. و جاى قرار خداوندان بالها به بلنديهاى سر كوهها، و سرائيدن خداوندان سخن در تاريكيها(ى) آشيانها و آنچه در وعاء آورد صدفها، و دايگى كرد در آن موجهاى درياها،
و آنچه در پوشانيد آن را پرده شب، يا طلوع كرد در آن روشنى روز و آنچه عقب آيد بر او طبقهاى تاريكيها، و درخشيدن نور. و نشان هر گامى، و آواز هر حركتى، و باز گردانيدن هر سخنى، و جنبانيدن هر لبى، و جاى آرام هر جانورى، و همسنگ هر مورچه اى، و همهمه آواز هر سينه نفسى، و آنچه بر آن زمين است از ميوه درختى، يا افتادن برگى، يا قرارگاه نطفه اى، يا تازه خونى و پاره گوشت، يا باديد آمده خلقى و خلاصه(اى). نرسد او را در آن رنجى، و در معرض در نيايد او را در نگه داشتن آنچه نو پديد آورد از خلق او عارضه اى، و درنيامد او را در روان كردن كارها و فرمانها و تدبيرها(ى) آفريدگان ملولى و نه سستى، بلكه روان شد به ايشان علم او، و بشمرد ايشان را شمردن آن، و فراخ گرفت به ايشان عدل خود، و وا پوشيد به ايشان فضل خود با تقصير ايشان از حقيقت آنچه او اهل آن است.

اى بار خداى! تويى سزاوار صفت كردن خوب و ثناء بسيار، اگر طمع دارند تو را پس بهترين طمع داشته اى، اگر اميد دارد (تو را) پس بهترين اميد داشته اى. اى بارخداى! و به درستى كه بگسترانيدى تو براى من در آنچه نستايم و مدح نگويم به آن جز تو را، و ثنا نگويم به آن بر يكى جز تو را، و رو فرا نكنم آن (زبان) را وا معدنهاى بى بهرگى و جايهاى شك، و بگردانيده اى زبان مرا از مدحها و ستايشهاى آدميان، و ثنا گفتن بر پروردگان آفريدگان. اى بارخداى! و مر هر ثنا گوينده اى- بر آن كس كه ثنا گويد بر او- پاداشتى باشد از جزائى، يا نيكوئى از عطائى، و به درستى كه اميد مى دارم به تو راهنما بر ذخيره هاى رحمت و گنجهاى آمرزيدن و مغفرت. اى بارخداى! و اين است مقام كسى كه يگانه گردانيد تو را به يكى گفتن آنك آن مر تو را است، و نديد سزاوار مر اين ستودن و مدح گفتن جز تو را. (و) مرا حاجت است به تو، شكسته بست نكند درويشى آن را جز فضل تو، و ور ندارد از حاجت آن مگر عطاء تو و سخاوت تو، پس ببخش ما را در اين مقام (به) خشنودى تو خود، و بى نياز گردان ما را از كشيد(ن) دستها به حاجت وا كسى بجز تو، به درستى كه تو بر آنچه خواستى توانائى.

/ 398