همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتند: اى عزيز، اين پسر، پدرى پير دارد، يكى از ما را
به جاى او نگه دار، چه اين‏كه تو را فردى نيكوكار مى‏دانيم.

وى گفت: پناه مى‏برم به خدا كه جز كسى را
كه جام ما در بار او پيدا شده است، نگه داريم، اگر اين گونه عمل نكنيم از ستمكاران خواهيم بود و
آن‏گاه كه برادران از پذيرش خواسته خود مأيوس شدند، از مردم كناره گرفته و به نجوى‏ پرداختند.

برادر
بزرگشان گفت:

آيا مى‏دانيد كه پدرتان از شما پيمان و عهدى در پيشگاه خدا گرفت و قبلاً هم در باره
يوسف كوتاهى كرديد، لذا من از اين سرزمين هرگزبيرون نخواهم رفت تا پدرم به من اجازه دهد و يا خداوند
در باره من حكم و داورى نمايد و او بهترين داوران است.

اينك نزد پدرتان باز گرديد و بدو بگوييد:

اى‏پدر، فرزندت دزدى كرده و ما بر آنچه مى‏دانيم شاهد و گواه بوديم و حافظ اسرار غيب نيستيم، از
مردم شهرى كه ما در آن بوديم و كاروانى كه با آن
آمده‏ايم بپرس، و ما در اين‏خصوص راست مى‏گوييم.


1- «صفنات فعينع» دو كلمه مصرى هستند كه معناى آنها «خوراك زندگى» يا «قوت زندگانى» است و بعضى آنها
را به «نجات‏دهنده جهان» تعبير كرده‏اند كه معناى آنها بنا بر هر دو تعبير اين است كه يوسف، سبب و
علت قوت و غذاى مردم و يا خوراك آنها بود و با انباركردن گندم در دوران قحطى، مردم را از مرگ نجات
بخشيد.

2- يوسف (12) آيات 58 - 62.

3- يوسف (12) آيات 63 - 68.

4- يوسف (12) آيات 69 - 76.

5- گفته شده، راحيل مادر يوسف، هنگامى كه همراه يعقوب از سرزمين بين‏النهرين، به قصد فلسطين مسافرت
كرد. راحيل، مجسمه كوچكى را از طلا كه ويژه پدرش، لابان بود با خود برداشت و وقتى پدرش آن را گم كرد به
جستجوى آن پرداخت، ولى آن را، نه پيش راحيل ديد و نه نزد ديگر دخترش، چون راحيل آن را در جهاز شترى كه
سوار بر آن بود نهان كرده بود. و آن‏گاه كه يعقوب و خانواده‏اش به فلسطين رسيدند، آن مجسمه در دست
يوسف بود و مانند اسباب‏بازى بچه‏ها با آن بازى مى كرد. گفته شد كه يوسف آن را از خانه پدربزرگش،
براى مادر خود دزديده است، حال اين‏كه اين مطلب عارى ازحقيقت است.

6- در بلاغت جمله «فلما استَيأسُوا منه خلصوا نجياً» كه در آيه شريفه آمده دقت كنيد: معناى
«استيأسوا» اين است كه يأس و نوميدى در درون آنها ريشه دوانده و معناى «خلصوا» يعنى گوشه‏نشينى
اختيار كرده و از مردم كناره گرفتندو (نجياً) يعنى برخى با بعضى ديگر راز و نجوى مى‏گفتند. اين جمله
در كمال بلاغت و ايجاز است. خداوند در كلماتى كوتاه، حالت برادران يوسف را به تصوير كشيده است، يأس و
نوميدى آنان و كناره‏گيرى از مردم و تغيير و دگرگونى رأى و نظريه، و انديشه روبه‏رو شدن با پدرشان
را بيان نموده است. كلمات اين جمله، چونان گوهرى بى‏نظير است كه دلالت بر عظمت فصاحت قرآن و بيان
شيواى آن دارد و به ندرت اتفاق مى‏افتد كه در چنين جمله‏اى از قرآن، فصاحت وبلاغت با هم جمع شوند.

7- يوسف (12) آيات 77 - 82.

/ 300