همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آيا به خاطر داريد كه يوسف را از پدرش جدا كرده و آواره ساختيد و او را در تاريكى چاه
افكنديد؟ و دل بنيامين را در مورد فقدان برادرش اندوهگين ساختيد و لذت زندگى را از او سلب نموديد تا
او هم در اين مصيبت با برادرش شريك گشت.برادران يوسف، سخن برادر خود يوسف را شنيده و با دقت به ژرفاى سخن او انديشيدند و در علامات چهره او و
آهنگ صدايش، به دقت نگريستند و به حالت شك و ترديد افتادند؛ يعنى شك و ترديد داشتند كه آيا كسى كه با
آنهاسخن مىگويد يوسف است يا خير، از اين رو در حالى كه پريشان خاطر بودند بدو گفتند:آيا تو يوسفى؟يوسف صادقانه به آنها پاسخ داد:آرى؛ من يوسفم و اين برادر من است و به بنيامين اشاره كرد و گفت:خداوند با عنايت خويش ما را از خطرها به سلامت نگاهداشت و با لطف و كرامت و قدرت و بىنيازى بر من
منّت نهاد. اين پاداشى بود از ناحيه خدا كه در ازاى تقوا و صبر و شكيبايىام به من مرحمت فرمود و
خداوند پاداش نكوكاران را ضايع و تباه نمىسازد.هنوز سخن يوسف تمام نشده بود كه دانستند وى همان برادر گمشده آنهاست. مات و حيران شدند و رنگ زردِ
حاكى از ترس در چهرههاى آنان پديدار گشت و از شرمندگى سرهاى خود را بالا نمىگرفتند و سپس خواستند
عذرى بتراشند تا خود را تبرئه نموده و ازكيفر برادرشان رهايى يابند، ولى راهى براى عذر نيافتند، جز
اينكه به واقعيت اعتراف كنند.لذا به يوسف گفتند:به خدا سوگند، خداوند تو را با تقوا و صبر و شيوه و
رفتار نكوكاران و جاه و مقام برجسته، بر ما برترى بخشيد، در حالى كه گنهكاريم و نه تقوا پيشه كرديم و
نه صبرو شكيبايى نموديم، در گفتار و كردارمان در مورد تو خطا كاريم، اينك عذر تقصير به پيشگاه خدا و
تو مىآوريم، بر ما ترحم فرما و با ما مدارا كن.يوسف در پاسخ آنان فرمود:امروز، شما مورد سرزنش و
نكوهش نبوده و بر كارهايتان توبيخ نمىشويد، من از خداوند براى شما بخشش و رحمت مسألت دارم و او
بخشندهترين بخشايندگان است.پس از آنكه يوسف جوياى حال پدر خود شد و متوجه شد كه وى از شدت اندوه يوسف، بينايى خود را از دست
داده است پيراهن خود را بدانان سپرد و دستور داد آن را به صورت پدر بيندازند بينايى او باز مىگردد،
و از آنها دعوت كرد كه بعد از آن همگى با خانوادههايشان به مصر نزد او آيند:فَلَمّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّها العَزِيزُ مَسَّنا وَأَهْلَنا الضُّرُّ وَجِئْنا
بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنا الكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِى
المُتَصَدِّقِينَ * قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذ أَنْتُمْ
جاهِلُونَ * قالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَهذا أَخِى قَدْ مَنَّ
اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ
المُحْسِنِينَ * قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَإِنْ كُنّا لَخاطِئِينَ *
قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اليَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ *
إِذهَبُوا بِقَمِيصِى هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِى يَأْتِ بَصِيراً وَأْتُونِى
بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ؛(2)و آنگاه كه برادران يوسف بر او وارد شدند گفتند:اى عزيز، ما و خاندانمان را فقر و تنگدستى در تنگنا
قرار داده است و اينك كالايى اندك نزد تو آوردهايم، خواربار برايمان عطا كن و از ما دستگيرى كن؛
زيرا خداوند صدقه دهندگان را پاداش مىدهد يوسف به برادران گفت:آيا به ياد مىآوريد كه با يوسف و
برادرش چه كرديد، آن زمان كه شما انسانهايى جاهل و نادان بوديد؟برادران گفتند:آيا بهراستى تو
همان يوسف هستى؟يوسف گفت:آرى من يوسفم و اين شخص (بنيامين) برادر من است خداوند، بر ما منت گذاشت.به
راستى اگر كسى از خدا بيم داشته باشد و صبر پيشه كند، خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىگرداند.برادران گفتند:به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى و جاه و منزلت بخشيد، هر چند ما اعتراف به
گناه خود داريم. يوسف گفت:اينك شما امروز شرمنده نباشيد، خداوند شما را مىبخشد و او مهربانترين
مهربانان است، و اينك پيراهن مرا ببريد و به صورت پدرم بيفكنيد. او بينا خواهد شد و همگى خاندان خود
را نزد من آوريد.