همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مفهوم اين آيات اين است كه خداوند برخى از رازهاى ملكوت خويش را كه دلالت بر ربوبيّت او داشت، بر
ابراهيم(ع) آشكار ساخت تا اهل يقين شود و در ايمان خويش استوار باشد و به واسطه آن بر قوم بت‏پرست خود
اقامه برهان نمايد.

اينك اصل ماجرا:

شب هنگام كه پرده تاريك و سياه شب بر همه جا گسترده بود، ابراهيم ميان گروهى از قوم خود به بحث و
گفتگو مى‏پرداختند.

ابراهيم(ع) به ستاره‏اى در حال حركت كه مورد پرستش قومش بود، نگاهى انداخت و در
حضور همه به عنوان اين‏كه اظهار موافقت با آنان نموده - و كنايه از هم رأيى وى با آنها باشد - گفت:

«هذا رَبِّى».

ولى ديرى نپاييد كه اين ستاره هنگام روشنايى روز از ديده‏ها نهان گرديد، در اين هنگام
ابراهيم(ع) به همراهانش فرمود كه، وى به خدايى كه ابتدا آشكار و سپس ناپديد شود، ايمان نخواهد آورد.

اين شيوه‏اى حكيمانه بود كه ابراهيم(ع) آن را انتخاب كرد. وى خدايان آنها را مورد تحقير قرار نداد و
در آغاز كار، اعتقادات آنها را نابخردانه توصيف نكرد تا از او دورى جسته و با وى به ستيزه‏جويى
بپردازند و به شنيدن دلايل و براهين او گوش نسپارند، بلكه به جهت كسب اعتماد آنها با اعتقاداتشان
اظهار موافقت كرد، تا سخنش در روح و جان آنها مؤثر واقع شود و بعداً بتواند به دل‏هاى آنها راه يابد
و اشتباهات اعتقادى آنها را روشن كند؛ چرا كه اعتقاد به پديدار شدن ستاره‏اى كه سرانجام آن، نهان
شدن است، به اين معناست كه آن را كسى به وجود آورده است و اين معنا با خدايى بودن سازگار نيست.

ابراهيم(ع) در جلسه ديگرى كه با همراهان خود داشت، ماه را ملاحظه كرد كه با روشنايى خود از آن سوى
افق، تاريكى شب را مى‏شكافت.

وى ديگر بار جهت موافقت با عقايد آنان مى‏گويد:

«هذا رَبِّى».

ولى طولى
نمى‏كشد كه ماه از ديدگان ناپديد مى‏شود؛ در اين هنگام ابراهيم(ع) اظهار مى‏دارد:

اگر خدايى كه مرا
آفريده، هدايت و ارشادم نكند، در زمره گمراهان خواهم بود.

وى با اين اقرار و اعتراف دو هدف را دنبال
مى‏كرد:

يكى بطلان پرستش ماه و دوم اين‏كه [مى فهماند] معبود ديگرى كه همان خداى يگانه است وجود
دارد. هم اوست كه دل‏ها را به حقيقت رهنمون مى‏شود و از راه يافتن شك و ترديد به ژرفاى آنها جلوگيرى
مى‏كند.

روز دوم، خورشيد طلوع كرده و با نور افشانى در وسط آسمان هويدا مى‏شود.

ابراهيم(ع) به اطرافيانش
مى‏گويد:

«هذا رَبِّى هذا أَكْبَرُ»

اين شيوه‏اى بود كه براى موافقت تدريجى آنها به كار برد تا پس
از اهانت سابق به آنها و انكار خدايى بودنشان، حاضر به شنيدن سخنان وى گردند، ابراهيم(ع) هنگام
ناپديد شدن خورشيد، هدفى را كه در پى آن بود، اعلان داشت و آن اعلان بيزارى از خدايان آنهابود
[يعنى‏] ستارگانى كه پديدار گشته و سپس ناپديد مى‏شوند، ناگزير بايد آفريننده‏اى داشته باشند كه
همان خداى سبحان است.

پس از آن‏كه ابراهيم(ع) از خدايان آنها بيزارى جست، آنها را مخاطب ساخت و گفت:

من قصد دارم متوجه
پرستش خداى يگانه شوم. هم او كه آسمان‏ها و زمين را آفريد و از گمراهى بپرهيزم و خدايان پوچ و باطل
شما را رها سازم. من هيچ معبودى را با خداوند متعال شريك نمى‏دانم.

اگر كسى در آيات گذشته نيك دقت كند، حقيقتى علمى را در قرآن خواهد يافت. قرآن بيانگر سرگذشت خدايانى،
چون ستارگان و ماه و خورشيد است كه در دوران ابراهيم(ع) وجود داشته‏اند. اينها خدايانى بوده‏اند كه
علم و دانش پس از تحقيق و بررسى تاريخ گذشتگان به واسطه حفارى‏ها و آثارى كه بدان‏ها دست يازيده
شده، به وجود آنها اعتراف و اقرار كرده است.

در دوران حضرت ابراهيم(ع)، پرستش ماه در شهر «اور» كه محل زندگى وى بود به چشم مى‏خورد. آنان به ماه
«نانار» مى‏گفتند، همان گونه كه خورشيد مورد پرستش بود و به آن «شماس» گفته مى‏شد و نيز ستارگان كه
معروف‏ترين آنها ستاره زهره بود «عشتار» ناميده مى‏شد و ستاره مريخ كه بدان «مردوك» گفته مى‏شد.(2)

خبر دعوت ابراهيم(ع) به پرستش خداى يگانه و ردّ هر گونه معبودى جز خدا، به نمرود رسيد، وى در پى
ابراهيم(ع) فرستاد و ميان او و ابراهيم گفتگويى رخ داد كه قرآن آن رابراى ما بازگو مى‏كند:

أَلَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِي حاجَّ إِبْراهِيمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ المُلْكَ إِذ قالَ
إِبْراهِيمُ ربِّىَ الَّذِى يُحْيِى وَيُمِيتُ قالَ أَنا أُحْيِى وَأُمِيتُ قالَ إِبْراهِيمُ
فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ المَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ المَغْرِبِ فَبُهِتَ
الَّذِى كَفَرَ وَاللَّهُ لا يَهْدِى القَوْمَ الظّالِمِينَ؛(3)

/ 300