294- على (ع ) جان من است - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

294- على (ع ) جان من است

پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم لشكرى را به فرماندهى حضرت على (عليه السلام ) براى يكى از غزوات فرستاد، پس از پيروزى در جنگ و در موقع تقسيم غنائم اميرالمؤ منين (عليه السلام ) قصد داشت كنيزى را با سهى از غنائمى كه نصيب حضرتش مى شد خريدارى نمايد.

حاطب بن ابى بلتعه و بريده اسلمى حيله كردند و قيمت كنيز را زياد كردند و در موقع برگشت به مدينه آن دو نفر به حضور پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و شروع به سعايت و بدگوئى على (عليه السلام ) كردند و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردند: على (عليه السلام ) كنيزى را خريدارى كرد و قيمت او را از غنايم مسلمانان پرداخت كرده است .

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم سخت خشمناك شد و رنگ چهره مباركش تغيير كرد و اعضاء بدنش بلرزه افتاد، آنگاه فرمود: اى بريده ! چگونه رسول خدا را اذيت مى كنى و حال آنكه امروز شنيدى آيه ان الذين يوذون الله و رسوله آنگاه حضرت تا آخر آيه را قرائت فرمود:

بريده عرض كرد: من قصد آزار شما را نداشتم يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حضرت فرمودند: تو قصد آزار على (عليه السلام ) را داشتى و على نفس من است ، مگر نمى دانى من از على ، و على از من است و هر كه على را بيازارد مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد خدا را اذيت نموده و بر خدا حتم است كه آزار كننده را به عذاب دردناكى در آتش جهنم معذب بدارد.

اى بريده ! تو بهتر ميدانى يا خداوند؛ تو بهتر مى دانى يا خوانندگان لوح محفوظ؛ تو بهتر مى دانى يا فرشتگان ارحام ؛ تو بهتر مى دانى يا فرشتگان محافظ على (عليه السلام ).

بريده عرض كرد: همه اينها از من بهتر مى دانند؛ آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چگونه على (عليه السلام ) را تخطئه و سعايت مى نمايى او را سرزنش مى كنى و در كارهايش ايراد مى گيرى اين جبرئيل است كه مزا خبر داده كه فرشتگان حافظ على (عليه السلام ) هرگز از مان كودكى تاكنون گناهى را بر او ننوشته اند و اين فرشتگان ارحام مى باشند كه گواهى مى دهند پيش از آنكه على (عليه السلام ) از شكم مادر متولد شود و بعد از آن هرگز مرتكب لغزش و گناهى نشده و اين قرائت كنندگان لوح محفوظ هستند كه در شب معراج به من خبر دادند كه در لوح محفوظ نوشته شده كه على (عليه السلام ) معصوم است .

اى بريده ! بر خلاف آنچه خداوند درباره على (عليه السلام ) فرموده متعرض او نشود، همانا على ؛ اميرالمؤ منين ، و بزرگ نيكوكاران و يكتا سوار مسلمين و پيشرو سفيدرويان و تقسيم كننده . بهشت و دوزخ است هيچ يك از مسلمانان حق ندارند و نبايد درباره او مكر و حيله بكار برند، قدر و منزلت على (عليه السلام ) در پيشگاه خداوند بالاتر از قدر و منزلت تمامى مسلمانان است آيا مى خواهى كه ترا خبر دهم مطلبى را تا موجب روشنى ديده و قوت قلب تو و تمام مؤ منين شود!! عرض كرد: بلى حضرت فرمود: در روز قيامت در مقام سنجش اعمال ، سيئات اعمال عده اى باعث سنگينى ميزان گناهان آنها مى شود از آنها مى پرسند پس ‍ حسنات اعمال شما كجاست آنها در كمال شرمندگى عرضه مى دارند كه ما حسناتى نداريم . خطاب مى رسد اگر شما براى خود حسناتى قائل نيستيد، ما حسنات اعمال شما را مى شناسيم آنگاه به باد امر مى شود رقعه كوچكى آورد و در كفه حسنات آنها بگذارد، آنگاه چنان برترى بر گناهان آنها حاصل مى شود كه فاصله ميزان آنها در بدى و خوبى به اندازه فاصله زمين و آسمان مى شود آنگه به آنها گفته مى شود دست پدر و مادر و برادر و خواهر و خاصان خود را گرفته و داخل بهشت شويد اهل محشر فرياد برآوردند پروردگارا ما سيئات و بديهاى اين جمع را مى دانستيم ولى حسنات و خوبى هاى آنها را نفهميديم ، خطاب مى رسيد اينها دوستداران على (عليه السلام ) بودند چون آنها على (عليه السلام ) را دوست داشتند ما هم ايشان را بدوستى خود پذيرفتيم و بدوستى و محبت على (عليه السلام ) گناهان ايشان را بخشيديم و سيئات آنها را به حسنات تبديل كرديم و بهشت را به آنها واجب كرديم .(350)

295- به على (ع ) رجوع كن

ابو اسحاق سبيعى مى گويد: بر مسروق بن اجدع وارد شدم او ميهمانى داشت كه آنرا نشناختم و هر دو آنها مشغول غذا خوردن بودند آن ميهمان گفت : من در جنگ حنين با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودم كه صفيه (351) دختر حيى بن اخطب حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و عرض كرد: اى رسول خدا من چون

/ 367