روايتى است از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در اصول كافى و نهج البلاغه نقل شده كه روايت بلندى است و به خطبه همام معروف است . اين خطبه عجيبى است و ما قسمت اول اين خطبه را از جلد 2 اصول كافى ص 226 نقل مى كنيم از امام صادق (عليه السلام ):مردى كه او را همام صدا مى كردند و عابد و زاهد كوشايى بود وقتى كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مشغول خطبه بود از جايش بلند شد و گفت : اى اميرمؤ منان ! مؤ من را آنطور براى ما تعريف كن كه انگار او را در برابر خودمان مى بينيم .امام (عليه السلام ) در پاسخ به او تاءمل و درنگ فرمود: زيرا مصلحت را در تاءخير جواب مى ديد، پس از آن امام بطور اجمال فرمود: اى همام ، تو خود از خدا بترس و نيكوكار باش كه ان الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون (1157) يعنى : خدا با پرهيزكاران و نيكوكرداران است . همام به اين پاسخ اكتفا نكرد تا اينكه حضرت را سوگند داد: امام خطبه اى مفصل از اوصاف مؤ من فرمود: چون امام اوصاف مؤ من را مى شمارد همام بى هوش شد و در آن بى هوشى از دنيا رفت . على (عليه السلام ) فرمود باشيد سوگند به خدا كه از چنين پيش آمدى بر او مى ترسيدم و پس از آن فرمود: اندرزهاى درست به اهلش چنين تاءثير مى كند يكى از حاضرين (ابن كواكه از خوارج بود) گفت : يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) تو چه حال دارى ؟ و چرا اين اندرزها در تو تاءثير ندارد، يا چون چنين گمان مى داشتى چرا باعث مرگ او شدى ؟) امام (عليه السلام ) فرمود: واى بر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نمى گذرد دير يا زود نمى شود و سببى است كه از آن تجاوز نمى كند پس از اينگونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند بازيست .(1158) متن خطبه همام المؤ من من هو الكيس الفطن ...مؤ من زيرك و تيز هوش است كه بشاش است و اگر غصه اى هم داشته باشد آنرا آشكار نمى كند دلش از هر چيز ديگر و خودش از همه چيز در نظرش خوارتر، از هر كس كه از بين رفتنى باشد دورى مى كند و نسبت به حسنات و نيك ها طمعكار و آزمند است كينه توز نيست چشم تنگ نمى باشد، جر و بحث بيهوده نمى كند، كارش سبب و نفرين كردن نيست ، پيوسته عيب نمى گيرد، غيبت نمى كند، از اينكه بالاتر از ديگران باشد خوشش نمى آيد، ريا و سمعه را دوست نمى دارد، در مسائل بى تفاوت نيست ، همتش عالى است ، سكوتش فراوان با وقار است ، با مروت است (نيك ديگران در حق او) يادش مى ماند، پايمرد و قدر دان است ، اگر غمى هم داشته باشد از روى تفكر و تعقل است و بى مورد نيست ، از فقرش خشنود است خوش بر خورد و قابل انعطاف است ، استبداد در كارش نيست ، پايبند به عهد و پيمان است ، و اذيتش كم ، دروغ نمى گويد و پرده درى نمى كند...