431- سياست بازى نامشروع - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راوى مى گويد اين يك واقعه كوچكى بود كه در آن سفر رخ داد سپس ‍ داخل مكه شدند و طواف خانه نمودند عمر حجرالاسود را دست مى زد و مى گفت : به خدا قسم مى دانم تو سنگى بيش نيستى كه نه سودى مى رسانى و نه زيانى اگر اين نبود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تو را دست زد به تو دست نمى زدم . على (عليه السلام ) فرمود: خاموش ‍ باش . رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بى جهت به اين سنگ دست نزد اگر قرآن خوانده بودى و آنچه از تاءويلش را كه همه جز تو؛ آن را مى دانند مى دانستى و هر آينه مى فهميدى كه هم زيان مى زند و هم سود مى رساند و او چشم و لب و زبان گويا و رسا دارد و گواهى مى دهد وفادارى كسى را كه وفا كرده . عمر گفت : آيه مربوطه را به من نشان بده ؟ امام على (عليه السلام ) فرمود: خداوند فرموده واذا اخذ ربك من بنى آدم من ظهور هم ذريتهم واشهد هم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى ... يعنى : هنگامى كه خداى تو از پشت آدم فرزندان و ذريه آنها را برگرفت : و آنها را برخود گواه ساخت ، فرمود كه من پروردگار شما نيستم ؟ همه گفتند: آرى ما به خداوندى تو گواهى مى دهيم سپس ‍ موقعى كه اقرار كردند بنى آدم به اطاعت و به اين كه او پروردگار و آنها بندگان او هستند از آنها براى حج بيت الله الحرام پيمان گرفت پس صفحه نازكى لطيف تر از آب آفريد و به قلم فرمان داد كه بنويس وفادارى خلقم را به خانه ام قلم هم وفادارى بنى آدم را در آن صفحه نوشت پس به حجرالاسود گفته شد دهانت را باز كن آن صفحه را در دهانش فرو كرد و به حجر فرمود نگهدار و گواهى بده براى بندگانم وفادارى را، حجر هم مطيعانه فرود آمد. اى عمر مگر نه موقعى كه حجر را دست مى زنى مى گويى امانتم را ادا و به پيمانم وفا كردم تا گواهى به وفادارى من بدهى . عمر گفت به خدا آرى . پس على (عليه السلام ) فرمود ايمان بياور به آنچه گفتم .

431- سياست بازى نامشروع

بعد از ماجراى سقيفه و حوادث سياسى بعد از رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و خانه نشينى حضرت امير (عليه السلام ) ابوسفيان پدر معاويه از حكومت ابوبكر و عمر دل خوشى نداشت با جمعى به حضور امام على (عليه السلام ) رسيد تا با آن حضرت بيعت نمايد و در ضمن گفتارى عرض كرد اگر اجازه دهى با سپاهى فراوان پياده و سواره از تو حمايت مى كنم امام على (عليه السلام ) كه به سابقه سوء طينت ناپاك ابوسفيان فرصت طلب آگاهى داشت گول سخنان او را نخورد و در پاسخ او سخنانى فرمود: اى مردم امواج فتنه ها را با كشتى هاى نجات (علم و ايمان و وحدت ) درهم بشكنيد از راه اختلاف و پراكندگى كنار آييد و تاج بلند پروازى و برترى جويى را از سر بنهيد (503)

432- فعاليتهاى كشاورزى

هنگامى كه پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حضرت على (عليه السلام ) را از حكومت بر كنار نمودند و فدك را كه يك منبع مهم اقتصادى از براى خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود از دست آنها گرفتند، امام على (عليه السلام ) براى تاءمين معاش شيعيان و خاندان رسالت و مستمندان به فعاليت كشاورزى پرداخت و به احداث قناتها و چشمه سارها و باغها و نخلستانها پرداخت براى نمونه امام صادق (عليه السلام ) فرمود: كان اميرالمؤ منين صلوات الله عليه يضرب بالمر و يستخرج الارضين ... و ان اميرالمؤ منين اعتق الف مملوك من ماله وكد يده ، اميرمؤ منان على (عليه السلام ) در زمين بيل مى زد و مواهب زمين را (بر اثر كشاورزى ) خارج مى نمود و همانا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) هزار برده را از مال شخصى خود و از محصول دسترنج خود خريد و آزاد كرد.(504)

433- كاتب مصحف فاطمه الزهرا عليهاالسلام

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: حضرت زهرا عليهاالسلام پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بسيار محزون و غمگين شد خداوند در آن ايام (75 يا 95 روز بعد از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ) فرشته اى را نزد فاطمه عليهاالسلام فرستاد تا او را دلدارى دهد. فاطمه عليهاالسلام ماجراى سخن گفتن خود را با فرشته الهى به شوهر خود حضرت على (عليه السلام ) گفت : على (عليه السلام ) فرمود: وقتى كه آمدن فرشته را

/ 367