اصبغ بن نباته مى گويد: روزى از على (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: من به شما حديثى مى گويم كه سزاوار است هر مسلمانى آن را حفظ كند سپس رو به ما كرد و فرمود:خداوند بنده مؤ منى را در اين دنيا كيفر نكند الا اينكه بهتر و آبرومندتر از آن در قيامت به كيفر او بازگردد و خدا هيچ بنده مؤ منى در اين دنيا پرده پوشى او را نكند و از او نگذرد جز اينكه بهتر و آبرومندتر است از اينكه روز قيامت از او در گذرد سپس فرمود: گاهى خداوند بنده مؤ منى را دچار بلائى در بدن يا مال يا فرزند يا خانواده اش مى كند. سپس اين آيه را خواند (شورى /30) هر مصيبت كه به شما رسد به سبب آنچه است كه بدست خود كرديد و از بسيارى هم مى گذرد و تا سه بار حضرتش دست خود را بهم زد و مى فرمود: و از بسيارى هم مى گذرد.(1107)
936- معاد و خداشناسى
شعرى است منسوب به امام على (عليه السلام ) كه آن حضرت قانون عقلى وجوب دفع خطر احتمالى را كه به اعتقاد بعضى زندگى پس از مرگ را باطل و هيچ مپندارند را به صورت زيبايى به نظم كشيده است .
زعم المنجم و الطبيب كلاهما ان صح قولكما فلست بخاسر ان صح قولى فالو بال عليكما(1108)
ان لا معاد فقلت ذاك اليكما ان صح قولى فالو بال عليكما(1108) ان صح قولى فالو بال عليكما(1108)
منجم و طبيب هر دو چنين پنداشتند كه معادى نيست . گفتم : شما در انتخاب عقيده آزاديد ولى اگر عقيده شما (عدم وجود معاد) درست باشد من ضرر نكردم ، اما اگر عقيده من (معاد روز قيامت و محاسبه ميزان الهى ) درست باشد شما زيانكاريد.
937- اسلام چيست ؟
على (عليه السلام ) فرمود: من كه على (عليه السلام ) هستم اسلام را به شكلى تعريف مى كنم كه قبل از من كسى اين چنين بيان نكرده است و نه شخصى حتى بعد از من ، مگر به همان طرزى كه من بيان نموده ام .لانسبن الاسلام نسبة لاينسبه احد قبلى و لا ينبه احد بعدى الا بمثل ذلك ، ان الاسلام هو التسليم ، اسلام تسليم بودن است ، والتسليم هو اليقين ، و تسليم عبارت است از يقين ، واليقين هو التصديق ، و يقين يعنى همان تصديق والتصديق هو الاقرار، و تصديق آن اقرار است والاقرار هو العمل و اقرار همان عمل و بجا آوردن است ، و العمل هو الاداء، و عمل همان انجام دادن است ، ان المؤ من من لم ياخذ دينه عن رايه ولكن اتاه من ربه فاخذ و مؤ من دين خود را از راءى و عقيده خود نمى گيرد بلكه دين خود را از پروردگار متعال فرا مى گيرد.(1109)
938- ميثم تمار
ميثم تمار غلام زنى بود از قبيله بنى اسد، اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) او را از آن زن خريد و آزادش كرد و به وى فرمود: نامت چيست ؟ عرض كرد: سالم . حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من خبر داده كه نامى كه پدرت در عجم ترا به آن ناميده اند ميثم است . ميثم عرض كرد: خدا و پيغمبرش صلى الله عليه و آله و سلم درست گفته اند، حضرت فرمود: رجوع كن به همان نامت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ترا به آن ناميده و سالم را رها كن . پس به همان اسم ميثم رجوع كرد و كنيه اش را ابى سالم گذاشت تا اينكه نقل شده ؛ در آن سالى كه كشته شد حج بجا آورد بر ام سلمه وارد شد و ام سلمه به او فرمود:به خدا قسم بسيار از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه در دل شب درباره تو به على (عليه السلام ) سفارش مى كرد.(1110)