689- تواضع حضرت على (ع ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لابلاى گفتار آن حضرت نقطه پر نور آن ، همانا مظلوميت اميرمؤ منان (عليه السلام ) است كه جان شيعيانش را مى گدازد.

689- تواضع حضرت على (ع )

از امام صادق (عليه السلام ) منقول است : يك روز حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در حالى كه سوار بر مركبى بود به طرف اصحاب خود حركت كرد تا به آنها پيوست . آنان نيز گرد على (عليه السلام ) جمع شدند و وقتى حضرت مى خواست بجايى برود آنان از عقب سر او حركت كردند، ناگاه حضرت متوجه عقب سر خود شد و ديد اصحاب از عقب سر او حركت مى كنند. حضرت آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: آيا كارى داريد؟ پاسخ دادند: حاجتى ندارند اما دوست دارند در ركاب آن حضرت باشند حضرت اين نوع تشريفات و احترام را نپسنديد و به آنان دستور بازگشت داد و چنين تشريفاتى را موجب فساد راكب و ذلت و زبونى افراد پياده رو دانست و پس از آن دستور حركت داد چند دقيقه بيشتر نگذشته بود كه متوجه عقب سر خود شد و فرمود: باز گرديد زيرا صداى كفش هاى عقب سر افراد، دلهاى طمعكار آنها را آلوده مى كند.(811)

690- امام فقير نبود انفاق گر كاملى بود

به امام على (عليه السلام ) خبر رسيد كه : طلحه و زبير گفته اند: على (عليه السلام ) مال و ثروت ندارد و فقير است . اين خبر به على (عليه السلام ) گران آمد به نمايندگان خود فرمود: همه محصول باغهاى خودم را در جا جمع كنيد. نمايندگان هنگام محصول ، همه محصولات را جمع كردند و به دستور امام آنها را فروختند و پول آنها صد هزار درهم گرديد. اميرمؤ منان (عليه السلام ) آن پولها را در روبروى خود بر زمين ريخت و پيام بر طلحه و زبير فرستاد و آنها را در آنجا حاضر كرد آنگاه فرمود: ( هذا المال و الله لى ليس لا حد فيه شيى ؛ اين پولها سوگند به خدا مال شخصى من است كه از دسترنج خود بدست آوردم نه از بيت المال مسلمين و هيچ كس در آن حق ندارند.) آنها مى دانستند كه حضرت على (عليه السلام ) دروغ نمى گويد: دريافتند كه على (عليه السلام ) صاحب اموال بسيار است كه از حضور على (عليه السلام ) بيرون آمدند و به يكديگر گفتند: على (عليه السلام ) فقير نيست بلكه صاحب ثروت مى باشد.(812)

691- غيب گويى ستاره شناس در محضر حضرت

در حالى كه على (عليه السلام ) به همراه سپاه خويش روانه جنگ معروف نهروان بود. ستاره شناسى به نام مسافر بن عفيف با عجله خود را به آن حضرت رسانيد و عرض كرد: اوضاع كواكب بر اين دلالت دارد كه اگر كسى در اين ساعت حركت كند از دشمن شكست مى خورد. على (عليه السلام ) فرمود: اين ادعا، با قرآن كه مى فرمايد:

(غير از خدا كسى بر غيب و نهان آسمانها زمين آگاه نيست )(813)سازگار نيست و تو با چنين عقيده اى خود را از خداوند بى نياز كرده اى !

سپس رو به ياران خود كرد و فرمود: از ستاره شناسى جز آن مقدارى كه براى شناختن راههاى بيابان و دريا، لازم است خوددارى كنيد زيرا چنين ادعاهايى انسان را به غيب گويى مى كشاند. غيب گويى هم در رديف جادوگرى است و جادوگر نيز در رديف كافر قرار دارد و جايگاه كافر هم ، آتش دوزخ خواهد بود.

آنگاه حضرت ياران خود را مخاطب قرار داد و ضمن توكل بر خدا دستور داد آنان بنام خدا به راه خود ادامه دادند و در جنگ پيروز و سرافراز هم گرديدند.(814)

692- ازدواج جوانان

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: مردى را با دست خود استمناء كرده بود گرفته و او را به حضرت امام على (عليه السلام ) آوردند. آن حضرت آن قدر بر دست او زد كه دست او سرخ شد. سپس از بيت المال وسائل ازدواج او را فراهم ساخت ، بر اساس اين روايت امام على (عليه السلام ) براى جلوگيرى از فساد هم از شيوه روبنايى استفاده كرد (زدن و تاءديب آن مرد) و هم از شيوه زيربنايى كه وسائل ازدواج او را فراهم نمود.

/ 367