494- طلا يا نقره ؟ كداميك !! - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شود تا آخرين لحظه مقاومت كرده اند و بعد اسير شده اند.

اما آنهايى كه زخمى هستند و اسير شده اند اگر زخم در جلوى بدن آنها است آنها را آزد كنيد. معلوم مى شود تا آخرين لحظه مقاومت كرده اند و بعد اسير شده اند.

اما آنهايى كه زخمى شده اند و زخمشان در پشت بدنشان است معلوم مى شود صحنه جنگ را ترك كرده و فرار كرده اند و به همين جهت از پشت سر به آنها تير رسيده است آنها را دستگير كرده اند نه اسير.(580)

494- طلا يا نقره ؟ كداميك !!

ماءمور مستغلات ملكى حضرت امير (عليه السلام ) به حضرت عرض ‍ كرد: كسى از شما بواسطه نيازمنديش چيزى و كمكى خواسته است . شما فرموديد: به او هزار واحد بدهيد، اما نفرموديد هزار واحد از طلا يا نقره .

حضرت فرمود: براى من فرقى نمى كند كدامشان باشد هر چه به حال او نافع تر است و مشكلش را حل مى كند به او بده .(581)

495- نافرمانى از پدر

عبيدالله يكى از فرزندان امام على (عليه السلام ) است كه نام مادرش ليلى بنت مسعود است گويا وى نزد امام منزلتى نداشته است و به هنگامى كه حضرت همه پسرانش را به اطاعت از امام حسن (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام ) سفارش مى كرد. عبيدالله برخاست و گفت : يا اميرالمؤ منين (عليه السلام )! به محمد حنفيه وصيت نمى كنى ؟ حضرت فرمود: در زمان حياتم بر من جسارت مى ورزى ؟ گويا مى بينم در خيمه ات ذبح شده اى و معلوم نباشد كه چه كسى تو را كشته است .

پس از قيام مختار عبيدالله از مختار مى خواهد تا او مردم را به سوى وى دعوت كند. اما مختار اينكار را نپذيرفت . سرانجام در خدمت مصعب بن زبير به جنگ با مختار مى شتابد و درگير و دار جنگ به شكل مجهولى كشته مى شود.

496- ترويج سب حضرت على (ع )

پس از قتل عثمان در 18 ذى سال 35 هجرى ، معاوية بن ابى سفيان كه خود از عاملين تحريك مردم به كشتن عثمان بود حكومت شام را در اختيار داشت او مى دانست كه امام عى (عليه السلام ) همچون عثمان ميدان را براى حيف و مال بيت المال مسلمانان به وى نخواهد داد و از سويى تابعيت از على (عليه السلام ) را نيز نمى پذيرفت .

به ناچار بناى مخالف با حضرت را در پيش گرفت و از خون عثمان به نفع خويش بهر بردارى كرد. او با پيراهن خون آلود عثمان و انگشتان قطع شده نائله همسر عثمان احساسات عوام مردم را بر ضد على (عليه السلام ) مى شورانيد و بى محابا آن حضرت را به قتل عثمان متهم مى كرد و خون به خون خواهى او برخاست او براى نخستين بار بر بالاى منبر، قاتلان عثمان را دشنام داد. معاويه در سب و ناسزا گويى به وجود مقدس ‍ حضرت عى (عليه السلام ) اصرار مى ورزيد و تا زنده بود از آن دست برنداشت ، حتى وقتى امام حسن (عليه السلام ) روى مصالحى با معاويه صلح كرد به هيچ يك از مفاد قطعنامه كه يكى از آن عدم سب به حضرت على (عليه السلام ) بود عمل نكرد. او بعد از گرفتن بيعت از مردم كوفه به منبر رفت و با وجود پيمان نامه صلح و نهى صريح اسلام از ناسزاگويى نسبت به ساحت مقدس حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) و امام حسن (عليه السلام ) در حضور حسنين عليهم السلام به ناسزاگويى پرداخت كه با اعتراض اما حسن (عليه السلام ) روبرو شد.

معاويه سپس با تطميع پاره اى از روايان و صحابه هاى معلوم الحال احاديثى به نام حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر ضد حضرت عى (عليه السلام ) جعل كرد. معاويه در مقابل مخالفت پاره اى صحابه نسبت به لعن و شتم على (عليه السلام ) صريحا اعلام كرد كه به خدا سوگند دست از اين كار بر نمى دارم تا كودكان با اين عادت بزرگ شوند و بزرگان با آن پير، تا آنجا كه هيچ كس او را به نيكى ياد نكند و اين عمل آن چنان رايج شد كه بعد از نمازهاى واجب بر وجود مقدس امام على (عليه السلام ) لعن مى شد و در كليه ممالك اسلامى و هر كجا كه جزو قلمرو اسلام بود در خطبه هاى نماز و منبرهاى خطابه حتى در تعقيب

/ 367