فصل سوم : دوران خانه نشينى امام على (ع ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راحت كرده ام ، جبرئيل در اين هنگام فرود آمد و گفت : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سلامت مى رساند مى فرمايد بگو بنام خدا... پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بعد از خواندن آن دعا و آيه قرآن و به ياران خود هم نيز سفارش كرد تا آن دعا را بخوانند، سپس فرمود: همه را بخوريد، سپس دستور داد تا حجامت كنند(420).

فصل سوم : دوران خانه نشينى امام على (ع )

357- تفسير قرآن نمى دانم

از ابوبكر راجع به آيه و فاكهته و ابا كه در سوره عبس مى باشد سؤ ال كردند كه معنى ابا چيست ؟ ابوبكر گفت : كدام آسان را سايه سرم كنم و كدام زمين مرا در خود گيرد، اگر بگويم در تفسير كلام خدا علمى ندارم ، من فاكهة را مى دانم چيست ولى ابا را خدا مى داند.

اين خبر به على (عليه السلام ) رسيد فرمود: سبحان الله آيا نمى داند كه ابا گياه را گويند كه حيوانات از آن منتفع مى شوند خداوند مى فرمايد: كه انعام كردم به شما و حيوانات شما، آنچه تقويت كند به آن بدن ها و نفسهاى شما را و تقويت كند جسد حيوانات را (421)

358- شرابخوار در دستان على (ع )

وليد بن عقبه كه برادر مادرى عثمان بود توسط عثمان او را حاكم و استاندار كوفه شد وليد بواسطه ميگسارى ، صبح هنگام با حالت مستى در مسجد جامع كوفه آمد و طبق معمول با مردم نماز جماعت گزارد در اثناى نماز بناى بد مستى نهاد و اشعار عاشقانه خواند و چون به حال خود نبود به جاى دو ركعت چهار ركعت نماز صبح را خواند سپس رو به جماعت پشت سر خود كرد و گفت : امروز نشاط خوبى دارم اگر بخواهيد مى توانم زيادتر هم بخوانم ؟!

وليد استفراغ كرد و سپس بيهوش به زمين افتاد جمعى از حاضران كه ناظر اوضاع بودند انگشتر استاندار مست را از دستش خارج كردند يكى از اين چند نفر جندب بن زهير بود كه وقتى به عثمان قضيه را گفت : عثمان او را با تازيانه زد آنها پيش عايشه رفتند و بى اعتنايى عثمان را به حركت زشت وليد عنوان كردند، آنگاه خدمت على (عليه السلام ) رفتند. على (عليه السلام ) نزد عثمان آمد و فرمود: اجراى حكم الهى را درباره تبهكاران را تعطيل نمودى و افرادى را كه شهادت به فسق برادرت وليد دادند كتك زدى و احكام خدا را دگرگون ساختى با اين كه عمر بن خطاب به تو دستور داد كه مردان بنى اميه و مخصوصا اولاد ابى معيط را بر گردن مردم مسلط مكن ! چرا اين فاسق را بر سر مردم مسلط كردى ؟!

عثمان پرسيد: اكنون نظر شما چيست و چه بايد كرد؟ حضرت فرمود: بايد فورى وليد را از حكومت كوفه معزول نمائى و ديگر هيچ كارى به وى محول نكنى ، سپس شهود را احضار كن اگر گواهى آنها از روى گمان و دشمنى نبود بايد حد شرابخوار را درباره وليد جارى نمايى .

عثمان ؛ سعيد بن عاص را استاندار كوفه كرد؛ وليد وقتى وارد مدينه شد و نزد عثمان رسيد عثمان وليد را خواست و لباس فاخرى (به جاى لباس ‍ محكومين ) به وى پوشانيد و با كمال عزت او را در اتاقى نشانيد آنگاه اعلام كرد هر كس مى خواهد برود و او را حد بزند!

هر كس براى حد زدن او مى رفت وليد او را به ياد خويشاوندى خود با خليفه مى انداخت و مى گفت : دست از من بردار و خليفه را نسبت به خود خشمگين مساز، و او هم خوددارى مى نمود.

همين كه على (عليه السلام ) اين صحنه سازى خليفه مسلمين را ديد، سخت خشمگين شد و به تازيانه به دست گرفت و در حالى كه فرزند بزرگش امام حسن (عليه السلام ) نيز در خدمتش بود وارد اتاق شد. وليد باز همان سخنانى كه به ديگران گفته بود و آنها را فريب و مرعوب كرده بود را به زبان آورد، على (عليه السلام ) فرمود: ساكت باش ! بنى اسرائيل چون اجراى حدود الهى را تعطيل نمودند نابود شدند اگر من هم به خاطر خويشاوندى تو با خليفه از اجراى حدود الهى صرف نظر كنم مؤ من نيستم وليد كه ديد حضرت مصمم است كه او را حد بزند برخاست تا از چنگ حضرت فرار كند ولى على (عليه السلام ) او را گرفت به زمين كوبيد آنگاه با تازيانه اى كه دو شاخه داشت وليد را به زير ضربات محكم و پى در پى خود گرفت و 80 تازيانه به او زد. عثمان

/ 367