347- صحبت على (ع ) با خورشيد - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابى مسلم مى گويد: من با حسن بصرى و انس بن مالك به در خانه ام سلمه آمديم ، انس بر در خانه نشست و ما وارد خانه شديم ، حسن به ام سلمه گفت : درود بر تو اى مادرم !ام سلمه پاسخ داد و پرسيد تو كيستى ؟ گفت :

من حسن بصريم ، پرسيد براى چه در اينجا آمده اى گفت آمده ام حديثى از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره على (عليه السلام ) برايم بگوئى ،ام سلمه گفت : به خدا برايت حديثى گويم كه با اين دو گوشم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم و با اين دو چشمم ديدم و گرنه كر و كور شوند و دلم آن را حفظ كرده و گرنه بر آن نهاده شود و لال شوم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود: اى على ! هر بنده اى كه خدا را ملاقات كند و منكر ولايت تو باشد همچو يك بت پرست ، خدا را ملاقات كرده است ، آنگاه حسن بصرى گفت : الله اكبر گواهى مى دهم كه على (عليه السلام ) مولاى من و مولاى هر مؤ من است ...(410)

347- صحبت على (ع ) با خورشيد

ابن عباس مى گويد: بعد از فتح مكه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هجرت مسلمانان را لغو كرد و فرمود:

بعد از فتح مكه هجرتى نيست ، سپس با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هوازن رسيديم در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رو به على (عليه السلام ) كرد و فرمود: اى على ! برخيز و كرامت خداى عز و جل را نسبت به خود ملاحظه كن ، على جان ! وقتى آفتاب بر آمد با آن سخن بگو، ابن عباس مى گويد: به خدا سوگند به احدى جز به على (عليه السلام ) رشك نبردم به واسطه فضلش ‍ الا در آن روز؛ ابن عباس مى گويد: با خودم گفتم برويم ببينيم على (عليه السلام ) با آفتاب چطور سخن مى گويد، چون آفتاب بر آمد على (عليه السلام ) برخاست و گفت : درود بر تو اى بنده خوب و فرمانبر و اطاعت كننده خداوند، آفتاب در پاسخ امام على (عليه السلام ) عرض ‍ كرد: درود بر تو اى برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و وصى او و حجت خدا بر خلقش !!

ابن عباس مى گويد: در اين لحظه على (عليه السلام ) به سجده افتاد و شكر خداوند مى كرد، آنگاه به خداوند سوگند ديدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و سر على (عليه السلام ) را بر گرفت و او را بلند كرد و دست خود را بر صورت على كشيد و گفت : حبيبم برخيز! تو اهل آسمان را از گريه خود گرياندى و خدا به وجود تو به حاملان عرش ‍ مباهات كرد.(411)

348- فرمان پيامبر (ص ) به ابر آسمان

ابن عباس : گفت : ما با جمعى در حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بوديم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با گوشه چشم خود به آسمان اشاره كرد و ما نگاه كرديم ديديم ابرى آمد و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن را دو بار به سوى خود فرا خواند آن ابر آمد پايين ، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ايستاد و دست ميان ابر كرد و از ميان آن جام سپيدى پر از خرماى تازه بيرون آورد و آن ظرف در كف دست حضرت تسبيح مى گفت ، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ظرف را به على ابن ابيطالب (عليه السلام ) داد، على (عليه السلام ) از آن خرما خورد، جام در كف دست على (عليه السلام ) نيز تسبيح مى گفت ، مردى گفت : يا رسول الله از جام تناول كردى و آن را به على (عليه السلام ) دادى در اينجا آن ظرف به

/ 367