384- سردارى لايق - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود را از نيام بركشيد و گفت : شمشير به نيام نمى كنم مگر آن كه مردم با على (عليه السلام ) بيعت كنند اين خبر به ابوبكر و كارگزاران خلافت گزارش ‍ شد. عمر با جمعى از مهاجرين و انصار به خانه على (عليه السلام ) آمد، عمربن خطاب فرياد كشيد! بايد جملگى از خانه خارج شويد و با ابوبكر بيعت كنيد و گرنه به خدا سوگند كه خانه را آتش مى زنم زبير با شمشير برهنه خارج شد، ولى پايش به زمين گرفت و افتاد و مهاجمان شمشير زبير را گرفته و به ديوار كوبيدند، ديگر افراد نيز از خانه على (عليه السلام ) خارج شدند و مهاجمان گرداگرد آنها را محاصره كرده و اجبارا به حضور ابوبكر آوردند و گفتند: اگر بيعت نكنيد خون شما به هدر خواهد رفت . بنى هاشم بيعت كردند و عمر به على (عليه السلام ) گفت : بيعت كن ، على (عليه السلام ) فرمود: اگر بيعت نكنم چه خواهى كرد؟ عمر گفت : در آن صورت تو را خواهيم كشت . على (عليه السلام ) فرمود: آيا برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را مى كشيد. عمر گفت : تو را رها نخواهيم كرد جز اين كه خواه ناخواه بيعت كنى . على (عليه السلام ) فرمود: پستان خلافت را بدوش كه نيم دوشاب ، از آن توست اساس ‍ حكومت او را استوار كن تا فردا زمام خلافت را در دست تو بگذارد، بخدا سوگند كه من سخنت را نمى پذيرم و از تهديد تو باكى ندارم . امام (عليه السلام ) در آن مجلس فرمود: كارها را به فساد كشاندى و مشورت نكردى و حقوق ما را ناديده گرفتى ، حضرت در ادامه اقدامات خود جهت بيدارى مردم به همراه حضرت فاطمه عليهاالسلام در اوائل كار بيعت با ابوبكر شبانه به در خانه هاى مردم مدينه مى رفتند و ياد آور بيعت كهن و ميثاق آنها با خط ولايت مى شدند ليكن حمايتى و اقدامى از طرف مردم نشد و شروع دردناك 25 سال خانه نشينى حضرت آغاز گرديد.(448) لذا على (عليه السلام ) فرمود: دست خويش را از بيعت كردن بازداشتم ، تا آن كه ارتداد مردمان را ديدم كه به محو نابودى دين پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى انجاميد لذا هراسان شدم كه مبادا اگر اسلام و مسلمانان را يارى نكنم ، در آن رخنه و يا نابودى را ببينم و آن مصيبتى دردناكتر از تغيير مسير ولايت بود.(449)

384- سردارى لايق

بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ابوبكر و عمر و عثمان هر كدام در گرفتاريهاى سياسى ؛ اجتماعى ؛ دينى ؛ فقهى ؛ جنگى ؛ خود از حضرت على (عليه السلام ) استفاده مى كردند؛ ولى هيچ كدام از آنها با اطلاع به شايستگى هاى حضرت ، به واگذارى مسئوليتهاى حساس ‍ حكومت خود به على (عليه السلام ) پرهيز مى كردند. ابوبكر در زمينه جنگ با روم با اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مشورت كرد، راءى قانع كننده اى از آنها نگرفت لذا از على (عليه السلام ) سؤ ال كرد حضرت فرمود: ان فعلت ظفرت اگر انجام دهى پيروز خواهى شد و در جريان جنگ با مرتدين (جنگ ذوالقصه ) ابوبكر قصد كرد كه از مدينه خارج شود و در جنگ حضورى مستقيم داشته باشد، ليكن امام مانع اين تصميم او شد ابن اثير در نام كارگزاران حكومتى خليفه اول نوشته است ابوعبيده امور مالى را بر عهده گرفت و عمر قضاوت را داشت و على بن ابيطالب (عليه السلام ) و زيدبن ثابت و عثمان نامه ها را مى نوشتند.(450) در همين زمينه امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد موقعى كه مردم با ابوبكر بيعت كردند اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از ادعاى خلافت دست كشيد چرا كه مى ترسيد مسلمانان يك باره بسوى بت پرستى بازگردند و نداى لااله الاالله محمد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فراموش شود. على (عليه السلام ) چنان صلاح انديشيد كه حق را مسكوت بگذارد تا همه معارف و احكام ريشه كن نشود(451) البته حضرت با خلقى امام گونه خود را از كسى دريغ نمى كرد و به كليه مراجعات خلفا پاسخ مى داد از جمله اينكه : روزى عمر با صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره زمينه اراضى كوفه مشورت كرد برخى گفتند: آنان را بين ما تقسيم كن اما او با على (عليه السلام ) مشورت كر. حضرت فرمود: اگر آن را تقسيم كنى براى نسل آينده چيزى نمى ماند آنان را در دست اهالى آن باقى بگذار تا كشت زرع كنند بعد از آنها خراج بگير تا منبع درآمدى بارى مسلمانان باشد.

البته در اين دوره (خانه نشينى حضرت ) عده اى از ياران آن حضرت در مشاغل حكومتى راه يافتند بى ترديد نمى توان اين حركت را از آنان بدون رضايت امام دانست ، چند نمونه از اين موارد عبارتند از 1- استاندارى سلمان فارسى بر مدائن . 2نصب عمار ياسر بر فرماندهى جنگ و امامت جماعت كوفه .

3- انتصاب عثمان بن حنيف و حذيفة بن يمانى براى مساحى و خراج گذارى اراضى كوفه و نصب عمار ياسر در امارت كوفه را

/ 367