256- فراموش نخواهى كرد - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

256- فراموش نخواهى كرد

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دست مبارك خود را بر سينه على (عليه السلام ) نهاد و چنين دعا كرد: خدايا قلب على (عليه السلام ) را از علم و شناخت و حكم و نور پر كن .

على (عليه السلام ) مى فرمايد: من به حضرت عرض كردم : اى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم پدر و مادرم به قربانت ، از زمانى كه آن دعا را درباره من كردى چيزى را فراموش نكردم و هر آنچه كه ننوشتم از يادم نرفت اكنون با اين حال ترس آن هست كه فراموش كنم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا لست اتخوف عليك النسيان و الجهل ؛ نه ، در مورد تو ترس فراموشى و نادانى ندارم (312) .

257- كتاب مصحف فاطمه عليهاالسلام

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: فاطمه عليهاالسلام 75 روز بعد از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زنده بود و در اين مدت از فراق پدر بسيار غمگين بود جبرئيل نزد فاطمه عليهاالسلام مى آمد و او را دلدارى مى داد و احوال و مقام پدرش را براى او بيان مى كرد و حوادث آينده را كه دشمنان چه عملى نسبت به فرزندان او روا مى دارند را به او خبر مى داد حضرت فاطمه عليهاالسلام جريان را به على (عليه السلام ) گزارش داد حضرت على (عليه السلام ) به فاطمه عليهاالسلام فرمود: هر گاه حضور فرشته را احساس كردى و صدايش را شنيدى مرا خبر كن .

فاطمه عليهاالسلام هنگامى كه احساس حضور فرشته را مى كرد و صدايش را مى شنيد به على (عليه السلام ) اطلاع مى داد و على (عليه السلام ) نزد فاطمه عليهاالسلام مى آمد و هر چه مى شنيد مى نوشت تا آنكه از آن سخنان مصحف فاطمه عليهاالسلام را به وجود آورد.(313)

258- پيوند ناگسستنى

حضرت على (عليه السلام ) هر روز يك نوبت و هر شب يك نوبت به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى رفت ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با او خلوت مى كرد و در هر موضوعى عى (عليه السلام ) را به رموز و اسرار آن آگاه مى نمود، و هيچ چيز را از على (عليه السلام ) پنهان نيم كرد اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى دانستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جز با على (عليه السلام ) اينگونه خصوصى نبود.

اگر على (عليه السلام ) در خانه خود بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نزد على (عليه السلام ) مى رفت و بيشتر همنشينى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با على (عليه السلام ) در خانه او صورت مى گرفت ، گاهى كه على (عليه السلام ) به خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى رفت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم زنان خود را از خانه بيرون مى كرد و تنها با على (عليه السلام ) هم سخن مى شد ولى تنها كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به خانه على (عليه السلام ) مى آمد فاطمه و پسران فاطمه (يعنى حسن و حسين (عليه السلام )) را از خانه بيرون نمى كرد على (عليه السلام ) هر سؤ الى مى كرد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پاسخ مى داد وقتى كه سوالش تمام مى شد و سكوت مى كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آغاز سخن مى كرد، هيچ آيه اى بر رسول خدا نازل نشد مگر اينكه آن را براى على (عليه السلام ) مى خواند و املا مى فرمود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همه احكام از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آينده و كتاب را كه بر پيامبران قبل نازل شد را به على (عليه السلام ) آموخت و على (عليه السلام ) همه آنها را به خاطر خود سپرد و حتى يك حرف از آن را فراموش نكرد.(314)

259- مسئله رد الشمس

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: يك روز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در بيرون شهر مدينه (315) بعد از ظهر خسته بود سر خود را در دامن اميرالمؤ منين (عليه السلام ) گذاشت و خوابيد مقدارى خواب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم طول كشيد كه به حسب پاره اى از روايات وقت فضيلت نماز عصر گذشت

/ 367