688- على (ع ) و رنجهاى حكومت دارى - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طبق نظر من رفتار مى كرد؛ نه من كسى را سراغ دارم و نه اصحابم ؛ كه به جز من در كارها با او مشورت كرده باشد... چون مرگ ناگهانى او فرا رسيد و بدون بيمارى قلبى كه بتواند تصميمى در حال صحت بگيرد؛ از دنيا رفت ...

نتيجه كار دومى اين شد، پرونده زندگانيش موقعى بسته شد كه عده اى را كانديد و نامزد خلافت كرد كه من ششمين آنها بودم و مرا با هيچ كدام آنها برابر ندانست و همه حالات مرا از وارثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و خويشاوندى و نسب و دامادى بدست فراموشى سپرد...

خلافت را در ميان ما به شورى واگذار نمود و فرزند خود را بر همه ما حاكم كرد و دستور داد كه اگر طبق دستور او عمل نكرديم و مجلس ‍ شورى تشكيل نداديم گردن هر شش نفر ما را بزند. اى برادر يهودى ! مى دانى كه براى همين پيش آمد ناگوار چه اندازه صبر و تحمل لازم است ؟ آنان در آن چند روزى كه بودند هر كدام به نفع خويش شروع به فعاليت و سخنرانى نمودند ولى من دست روى دست گذاشتم و ساكت بودم ... (در آن شورا) يكى از خود راءى ها و سرسخت هاى آن هياءت شش ‍ نفرى ، تند كردى و كار را از دست من گرفت و به طمع شركت در بهره بردارى از خلافت ، حكومت را بدست عثمان سپرد، و عثمان كسى بود كه نه با او و نه با هيچ يك از حاضرين در شورا از نظر اخلاقى مساوى نبود چه رسد به كمتر از آنان ... سپس طولى نكشيد كه همان سرسختى ها كه در انتخاب عثمان مؤ ثر بودند ، او را كافر شمردند و از او بيزارى جستند. عثمان به نزد دوستان صميمى خود رفت و به ديگر اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مراجعه كرد و در خواست استعفا از بيعت خود را نمود و از آشوبى كه به پا كرده بود اظهار پشيمانى مى نمود اى برادر يهودى ! اين پيش آمد از پيش آمد قبلى سخت تر و دلخراش تر بود... از اين جريان آنچنان ناراحت شدم كه قابل توصيف نيست و اندازه اى ندارد ولى چاره اى جز صبر نداشتم كه بگذارم و بگذارم ... به خدا قسم اى برادر يهودى مرا از شورش عليه عثمان همان چيزى جلوگيرى كرد كه از قيام عليه حكومت قبلى جلوگيرى كرده بود... اى برادر يهودى ! هيچ تغييرى در تصميم خود راه نداده ام و به اين جهت در برابر عثمان ساكت ماندم و آنچه مرا وا داشت كه از اقدام عليه او دست نگهدارم اين بود كه من در نتيجه آزمايشى كه از او كرده بودم مى دانستم اخلاقى كه او دارد او را رها نخواهد كرد تا مردم را به كشتن و خلعش ‍ بكشاند...(809)

688- على (ع ) و رنجهاى حكومت دارى

روزى شخصى يهودى از على (عليه السلام ) راجع به امتحانات الهى آن حضرت سؤ ال كرد: حضرت فرازهايى از امتحانات الهى خود را براى وى توضيح داد، البته در بيان اين وقايع حضرت دقيقا مسائل اجتماعى و رفتار اصحاب و ياران خود را بيان مى نمايد كه از جمله آنها اين بود كه :

... اى برادر يهودى كسانى كه با من بيعت كرده بودند چون ديدند مقاصد شخصى آنان به دست من انجام نمى شود بوسيله آن زن (عايشه ) بر من شوريدند، با اينكه از طرف پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كار آن زن بدست من سپرده شده بود و من وصى بر او بودم او را بر شترى سوار كردند... اين زن (مردم آن شهر) آنان را از شهر بيرون كشيد، ندانسته و ديوانه وار شمشير آختند و نفهميده تيرها پرتاب كردند. من در كار آنان ميان دو مشكل قرار داشتم كه هيچ يك را دوست نداشتم ؛ اگر دست نگه مى داشتم آنان از شورش باز نمى گشتند... و اگر ايستادگى مى كردم كار بجايى مى كشيد كه نمى خواستم . لذا پيش از هر چيز حجت را بر آنان تمام كردم ... به آن زن پيشنهاد كردم به خانه اش باز گردد و مردمى كه در اطرافش بودند را دعوت نمودم تا بيعت را كه با من دارند به پايان برسانند و پيمانى را كه از خداوند در گردن آنان است را نشكنند و تمام قدرت خود را به نفع آنان در اختيارشان گذاشتم ... ولى جز بر نادانى و سركشى و گمراهى آنها نيافزود چون ديدم جز جنگ هيچ پيشنهادى را نمى پذيرند بر مركب جنگ سوار شدم ... و به جنگى كه در ابتدا مايل نبودم عاقبت الامر دچار آن مى شدم ... واسطه ها فرستادم و به سوى آنان سفر نمودم و عذرشان را پذيرفتم ، تهديدشان نمودم ، هر چه را كه از من مى خواستند متعهد شدم ، و هر چه راهم كه نمى خواستند خودم پيشنهاد نمودم ولى چون به جز جنگ هواى ديگرى در سر نداشتند بناچار جنگ كردم ...(810) على (عليه السلام ) در اين پرسش و پاسخ يهودى به روند زندگى خود كه در مسير اطاعت محض الهى بوده اشاره مى فرمايد، كه از لحاظ كيفيت نقل تاريخى ؛ مى توان آن را در نوع خود بدون شائبه تحريف تلقى نمود و در

/ 367