815- گفتگوهاى قبل از جنگ نهروان - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين جماعت به نامه ها و نصايح امام كه براى آنها فرستاده مى شد توجه نكردند و از حروراء به قصد نهروان حركت كردند و در طى راه خود هر مسلمانى را كه مى ديدند به قتل مى رساندند كه از جمله آنها عبدالله بن خباب و همسر باردارش را مى توان نام برد اما بعد از قتل عبدالله شخصى را به عنوان نماينده خود بنام حارث بن مرره نزد خوارج فرستاد تا با آنها صحبت كند اما خوارج بر سر او ريخته و او را نيز بى رحمانه به شهادت رساندند.

815- گفتگوهاى قبل از جنگ نهروان

فتنه خوارج كم كم به حدى رشد كرد كه امام صلاح ديد قبل از شتافتن به سوى معاويه به سراغ اين گروه گمراه رود وقتى لشكر امام به نهروان رسيد. امام از خوارج خواست تا قاتلان جنايات اخير را تحويل دهند، اما خوارج پاسخ دادند كه ما خون امام و يارانش را مباح مى دانيم از آنجا كه امام همواره از خونريزى خوددارى مى كرد، لذا در مرحله اول يك بار قيس بن سعد را و بار ديگر ابو ايوب انصارى و دفعه ديگر صعصعه بن صوحان را ماءمور كرد تا با خوارج گفتگو كنند.

سرانجام امام ابن عباس را نيز به سوى آنها فرستاد تا آنان را نصيحت كند ولى هيچ پندى در آنها اثر نكرد و آنها از ابن عباس خواستند تا خود امام به مباحثه با آنان بيايد.

بدين ترتيب امام على (عليه السلام ) خود در برابر خوارج قرار گرفت . خوارج عبدالله بن الكواء را براى بحث با امام انتخاب كردند.

امام به عبدالله فرمود: چه ايرادى بر من وارد دانستيد در حالى كه در جمل ايراد نگرفتيد؟ عبدالله گفت : در واقعه جمل موضوع حكميت مطرح نبود.

امام فرمود: ما در حكميت اشخاص را حاكم قرار نداديم ، بلكه قرآن را حاكم دانستيم و اين قرآن خطوطى بيش نيست و بيانگرى مى خواهد.

خوارج ديدند كه ابن الكواء مردى نيست كه بتواند در برابر بيان امام بايستد. بنابراين فرياد زدند با آنها مباحثه نكنيد بلكه بايد با آنان جنگيد.

ابن اثير در كتاب كامل خود مى نويسد: در آن هنگام خوارج به سوى پل حركت كردند و امام فرمود: هرگز آنها از پل نخواهند گذشت قتلگاه آنها در اين طرف رود خواهد بود باز امام به سمت آنها رفت و آنها را نصيحت كرد.

اكثر خوارج وقتى استدلال قوى امام را شنيدند توبه كردند و فروة بن نوفل اشجعى با 500 تن از گروه خوارج از آنها جدا شد. حضرت دستور داد پرچم امان را ابو ايوب انصارى در جاى مخصوص نصب كند و 10 هزار نفر آن منطقه را محافظت كنند از جماعت 12000 نفرى گمراه فقط 4000 نفر در جهل و عناد خود باقى ماندند.

816- حمله كنندگان نهروان

وقتى گروه گمراه خوارج از راه مذاكره به راه نيامدند. امام ديد عبدالله بن راهب و حرقوص بن زهر فرياد كشيدند آيا كسى از شما مشتاق رفتن به بهشت نيست ؟ و به سوى سپاه امام حمله كردند و يكى از ياران امام را شهيد كردند امام با مشاهده آن فرمود:

الله اكبر! ديگر قتال با آنها حلال است لذا فرمان جنگ داد.

در كمتر از يك ساعت تمامى خوارج جز نفر از آنها كه فرار كردند كشته شدند از ياران امام فقط 2 نفر شهيد شدند از عايشه روايت مى كنند كه وقتى خبر كشته شدن خوارج را شنيد و متوجه شد امام على (عليه السلام ) آنان را كشته است گفت : از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: اينها بدترين مردم و از دين خارج شدگان اند. سپس ‍ گفت : رحمت خدا بر على باد! كه حق هميشه با اوست !

امام پس از خاتمه جنگ دستور داد مجروحان خوارج را از ميان كشته ها جدا كرده و مداوا كنند و همه توابين آنها را بخشيد.

/ 367