645- علم داشتى ولى ... - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

645- علم داشتى ولى ...

بعد از شكست اصحاب جمل ؛ در ميان كشتگان عبور مى كرد تا اينكه به كشته كعب بن سورة قاضى شهر بصره رسيد آنگاه دستور داد او را بنشانند، حضرت به او فرمود: اى واى بر تو؛ اى كعب علم و دانش داشتى ولى براى تو سودى نداشت و شيطان تو را گمراه كرد و به آتش دوزخ فرستاد.(765)

646- بيعت شكنان جمل

مروان كه پس از قتل عثمان با على (عليه السلام ) بيعت كرده بود در جنگ جمله به اسارت لشكريان حضرت امير (عليه السلام ) در آمد. حسنين عليهم السلام به على (عليه السلام ) گفتند: كه او با شما مى خواهد بيعت كند حضرت فرمود: مگر بعد از قتل عثمان با من بيعت نكرد؟ مرا به بيعت او نيازى نيست كه پيمان شكن است و غدار - با دستى چون دست جهود - (766) بلاذرى از مروان نقل كرده كه بعد از جمل به امام على (عليه السلام ) گفت : من جز آنكه مجبورم كنى با تو بيعت نمى كنم .(767) با اين وضع امام به عكس خلفاى قبل و بعد از خود كسى را بر بيعت با خود مجبور نكرد لذا عدى بن حاتم نيز نزد معاويه گفت : كه على (عليه السلام ) هيچ كسى را بر بيعت با خود مجبور نكرد.(768)

647- دوست با وفا

يكى از پيروان على (عليه السلام ) در اثر غفلتى دزدى كرد و آن حضرت هم فورا حد الهى را در حق وى جارى كرد و دست او را قطع نمود وى بدون احساس نگرانى ؛ دست قطع شده خود را بدست چپ خود گرفت و حركت كرد در بين راه ابن الكواء (يكى از خوارج ) با اينكه مى دانست دست او را على (عليه السلام ) قطع كرده ؛ خواست از اين جريان بر ضد آن حضرت بهره بردارى كند، از اين رو جلو آمده با يك لحن دلسوزانه اى گفت : بيچاره كى دست تو را اينطور قطع كرده ؟ او هم بر خلاف انتظار ابن كواء با قيافه اى گشاده و بيان جدى گفت : دست مرا قطع كرد بهترين اوصياء پيغمبر (عليه السلام ) پيشواى سفيد رويان ؛ اختيار دار مؤ منين ؛ على بن ابيطالب (عليه السلام ) پيشواى هدايت ... پيشى گيرنده به بهشت پر نعمت رزم كننده با شجاعان كفر و ستم ؛ انتقام گيرنده از خودسران ؛ زكات دهنده ... راهنماى به سعادت ؛ راستگو؛ شجاع مكى ؛ بزرگوار وفادار...

ابن كوا از گفتار او سخت در شگفت شده گفت : واى بر تو، او دست تو را قطع كرده تو در عوض اين طور از او تعريف و تمجيد مى نمايى ؟ وى در جواب او گفت : چطور از او تمجيد نكنم در صورتى كه دوستى آن حضرت با خون و گوشت من آميخته شده و اضافه كرد على (عليه السلام ) نبريد دستم را مگر براى حقى كه خداوند قرار داده بود.(769)

648- همراه فقيران

احمد بن حنبل در مسند از طبايع ابن رفيع نقل مى كند كه مى گفت : روزى نزد حضرت امير (عليه السلام ) بودم ديدم كيسه اى براى حضرت آوردند، در آن كيسه بسته و مهر شده بود. وقتى حضرت كيسه را باز كرد، ديدم داخل آن قطعات خشك نان است كه حضرت با آب آنها را نرم مى نمود از حضرت سؤ ال كردم : كه يا على (عليه السلام ) دليل مهر كردن كيسه اى كه چنين خوراكى مختصرى دارد چيست ؟ حضرت با لبخندى فرمود: مهرش مى كنم چون بچه هايم سعى مى كنند جاى اين نوع نان ؛ نرم و چرپ بگذارند، ابن ابى رفيع مى گويد: پرسيدم : يا على (عليه السلام ) خداوند شما را مانع شده است كه غذاى بهترى ميل نمائيد؟ حضرت جواب داد: نه ؛ ولى مى خواهيم غذايى داشته باشيم كه فقيرترين مردم حكومت در قلمرو من بتوانند لااقل روزى يكبار در زندگى فراهم كنند؛ من زمانى وضع غذاى خود را بهبود مى بخشم كه معيار زندگى آنها را بهتر كرده باشم من مى خواهم مثل آنها زندگى كنم .

649- جاهلان احمق و مظلوميت على (ع )

روزى مردى از پاى منبر على (عليه السلام ) برخاست و به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در مورد حكميت در جنگ صفين اعتراض كرد. حضرت جواب او را اين چنين داد: سوگند به خداى كه من در آن وقتى كه شما را به ادامه

/ 367