903- لباس محبت ، عباى فقر - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بود كه بيست و چهار چشمه و قنات و باغستان وقف فقرا و ضعفا و بيچاره ها كرد همانجا مى فرمايند در قنات وقف نامه اش را نوشتند و گفتند بچه ها و خويشان من ، چشم داشت به اين قنات نداشته باشيد اينها مال فقرا و بيچاره هاست .

لذا على (عليه السلام ) در حديثى مى فرمايد: من كان همه بطنه فقيمته ما يخرج عن بطنه ؛ يعنى : ارزش كسى كه تنها به جهت شكمش ‍ كوشش مى كند مساوى آن چيزى است كه از شكم او خارج مى شود.(1073)

903- لباس محبت ، عباى فقر

مردى به امام صادق (عليه السلام ) عرض كرد: حديثى نقل مى شود كه شخصى به على (عليه السلام ) گفت : يا على (عليه السلام ) من تو را دوست دارم و حضرت به او فرمود: جامه گشاد براى تهيدستى آماده نما. امام صادق (عليه السلام ) در پاسخ وى فرمود: اينطور نيست كه مى گويى همانا اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به او فرمود براى تنگدستى خود جامه اى تهيه نموده اى و منظور على (عليه السلام ) روز قيامت بوده است .(1074)

904- مبارزه با غيب گوها

روزى حضرت على (عليه السلام ) به طالع بين و فرد پيشگويى برخورد كرد و با اشاره به حيوان آبستنى از آن مرد پرسيد: آيا مى دانى در شكم اين حويان ، ماده است يا نر؟ آنگاه خود حضرت فرمود: هر كس چنين ادعايى كرد آيات قرآن را تكذيب كرده است چرا كه خداوند فرموده است (تنها خداوند از روز رستاخيز آگاه است او باران را فرو مى فرستد و از آنچه در رحمهاست خبر دارد و هيچ كس نمى داند فردا چه بدست خواهد آورد و هيچ كس نمى داند در كدام سرزمين مى ميرد همانا خداوند دانا و آگاه است ) لذا امام مى فرمايد: الكاهن كالساحر و الساحر و الكافر فى النار؛ پيشگو همچون جادوگر و جادوگر همچون كافر و كافر در دوزخ است .(1075)

905- انفاق حضرت على (ع )

يكى از دهقانان پيراهنى زربفت را براى امام على (عليه السلام ) فرستاد اين پيراهن را فردى بنام عمروبن حريث به چهار هزار درهم از امام خريد و حضرت آن پول را بين مردم تقسيم كرد. عبدالرحمن بن الشعبى مى گويد: وارد ميدان بزرگ كوفه شدم در آن هنگام جوانى همچون ديگران بودم . على (عليه السلام ) را ديدم كه بر بالاى دو ظرف طلا و نقره ايستاده بود و بين مردم تقسيم مى كرد تا اينكه هيچ چيز براى خود او باقى نماند، تعجب كردم رفتم و به پدرم گفتم : امروز مردى را ديدم كه نمى دانم بهترين مردم است يا جاهل ترين مردم . پدرم پرسيد: آن چه كسى بود؟ گفتم : اميرالمؤ منين على ع را ديدم و جريان را تعريف كردم او گريست و گفت : نه فرزندم تو امروز بهترين مردم را ديده اى .

906- توجه به آموزش سخنرانى

حضرت امير مؤ منان على (عليه السلام ) بخشى از ساعات روز خود را در صفه اى كه در شهر مدينه جاى داشت كه مسيحيان آن مركز را بنام اولين دانشگاه اسلامى نام گذارى كرده اند شخصا حضور پيدا مى كردند و در باب سخنرانى و سخن شناسى و غير مذاكره مى فرمودند.(1076) لذا از اين جهت حضرت توجه خاصى به نحوه كلام اصحاب خود مبذول مى داشتند، منجمله حضرت به شاگردان خود رو نمود و به صعصعة بن صوحان فرمود (هذا الخطيب الشحيح ) و با اين جمله كوتاه صعصعه را مدح فرموده ، كه ابن ابى الحديد با تمام مقام علمى كه دارد در شرح نهج البلاغه خود مى نويسد را همين فخر و سرافرازى بس كه استاد سخن شناسى مانند حضرت على (عليه السلام ) او را خطيب و سخن شناس معرفى كرده است .

907- عملى بى جا

روزى حضرت على (عليه السلام ) در تشيع جنازه اى شركت داشتند و در مسير در حالى كه ديگران محزون بعضى گريان بودند يكى از همراهان در حال خنديدن بود حضرت از آن غفلت و حركت نابجا ناراحت شده و فرمودند:

/ 367