171- نزول آيه ولايت على (ع ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(عليه السلام ) گفت : مگر من ماءمور و مسئول نگهدارى او بودم . آنها على (عليه السلام ) را با زد و خورد به مسجدالحرام بردند و اندكى بعد رها ساختند.(212) على (عليه السلام ) پس از انجام سفارشات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به همراهى فاطمه (مادر خود) و فاطمه (دختر پيامبر) و فاطمه (دختر زبير) و ديگران به سوى مدينه به راه افتاد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم 5 روز در محله قبا توقف كرد و فرمود: تا برادرم على (عليه السلام ) به من ملحق نشود وارد مدينه نمى شوم ... در بين راه هشت تن از كفار مكه راه را بر على (عليه السلام ) بستند آنگاه جناج غلام حرب بن اميه راه را بر حضرت على (عليه السلام ) بست . حضرت به ايمن (پسرام ايمن ) و ابو واقد دستور داد شترهاى زنان را بخوابانند، آنگاه حضرت على (عليه السلام ) با جناح جنگيد و او را دو نيم كرد، لذا مابقى كفار از ترس راه را بر حضرت باز كردند(213)... حضرت على (عليه السلام ) در آن ، شب براى حفظ جان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با خطر مواجه بود چنانچه خود آن حضرت مى فرمايد:


  • وقيت بنفسى خير من وطى الحصى
    و من طاف بالبيت العتيق و بالحجر(214)


  • و من طاف بالبيت العتيق و بالحجر(214)
    و من طاف بالبيت العتيق و بالحجر(214)



يعنى : با جان خدم بهترين كسى را كه پا بر زمين نهاده و به كعبه و حجر اسماعيل طواف نموده نگهدارى نمودم .

و در منزلت و شاءن على (عليه السلام ) نيز خداى تعالى با فرستادن آيه شريفه و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله (215) از جانفشانى مخلصانه على (عليه السلام ) قدردانى كرد.

171- نزول آيه ولايت على (ع )

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد مدينه ، نماز ظهر را مى خواند، على (عليه السلام ) نيز در آنجا حاضر بود، فقيرى وارد مسجد شده و از مردم خواست كه به او كمك كنند، هيچ كس به او چيزى نداد. دل فقير شكست و عرض كرد: خدايا گواه باش كه من در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم درخواست كمك كردم ولى هيچكس به من كمك نكرد در اين هنگام على (عليه السلام ) كه در ركوع نماز خود بود، با انگشت كوچكش اشاره كرد، فقير جلو آمد، و با اشاره على (عليه السلام ) انگشترى را از انگشت على (عليه السلام ) بيرون آورد و رفت . رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از نماز به خدا متوجه شد و عرض كرد:

پروردگارا! برادرم موسى از تو تقاضا كرد رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقده من لسانى يفقهوا قولى و اجعل لى و زير من اهلى ، هارون اخى ، اشدد به ارزى ، و اشركه فى امرى (216) ؛ يعنى : سينه مرا گشاده دار، كار مرا آسان كن و گره از زبانم بگشا، تا سخنان مرا بفهمند و وزيرى از خاندانم براى من قرار بده .

برادرم هارون را به وسيله او پشتم را محكم گردان ، و او را در كار من شريك كن پس از اين پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم عرض ‍ كرد: اللهم اشرح لى صدرى و يسرلى امرى واجعل لى وزيرا من اهلى عليا، اشدد به ظهرى ؛ پروردگارا سينه ام را گشاده دار، كار مرا بر من آسان گردان ، و وزيرى از خاندان برايم قرار بده كه على (عليه السلام ) باشد، بوسيله او پشتم را محكم كن هنوز سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به پايان نرسيده بود كه جبرئيل نازل شد، و اين آيه (مائده /

/ 367