213- دست من و تو يكى ست - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عليه و آله و سلم تبسمى فرمود و آن حضرت را در آغوش كشيد و ميان ديدگانش را بوسيد آنگاه فرمود:

اباالحسن (عليه السلام ) مژده باد بر تو آن سطل و آب و حوله كه ديدى همه از بهشت و فردوس برين بود. در شگفتم از مردمى كه مرا به خاطر محبت و علاقه اى كه به تو دارم سرزنش مى كنند در حالى كه خداى متعال و فرشتگان او بر فراز آسمان تو را دوست دارند.(260)

213- دست من و تو يكى ست

على (عليه السلام ) مى فرمايد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از من خواست كه دست خود را بر پستان گوسفندى كه شير آن خشك شده بود بكشم تا بدان وسيله شير در پستان حيوان آيد، به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم شما چنين كنيد كه اين كار از شما سزاوارتر است حضرت فرمود: اى على (عليه السلام ) كار تو كار من است . آنگاه من دست خود را بر پستان آن حيوان كشيدم فورا شير در رگهاى پستان گوسفند جريان يافت . قدرى از شير آن دوشيدم و حضرت ميل فرمود:

در اين بين پير زنى سر رسيد كه اظهار تشنگى مى كرد از همان شير او را هم سيراب كردم . آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: من در مقام دعا از خداى متعال خواسته ام كه دست تو را مبارك گرداند و خدا نيز چنين كرده است .(261)

214- فاتح فدك

پس از جنگ خيبر كه به كشته شدن نود و سه نفر از يهوديان و پانزده نفر از مسلمانان خاتمه يافت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر بازگشتم جعفر بن ابيطالب از حبشه را دريافت كرد و فرمود: نمى دانم به خاطر كدام يك از اين دو خوشحال باشم ، به بازگشت جعفر يا به فتح خيبر (262) بافتح خيبر ضربه بزرگى بر پيكر يهوديان آن منطقه وارد شد. لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به محض فراغت از يهوديان خيبر، حضرت على (عليه السلام ) را با گروهى از مسلمان نزد يهوديان فدك فرستاد (فدك محلى بود در حجاز در نزديكى خيبر كه فاصله آن تا مدينه دو يا سه روز بود) كه يا اسلام آورند يا جزيه بپردازند و يا آماده جنگ باشند، يهوديان فدك كه در جريان شكست يهوديان خيبر قرار گرفته بودند، صلح را بر اسارت و قتل ترجيح داده حاضر شدند كه جزيه پرداخت نمايند تا در سرزمين خود بمانند و چون فدك بدون درگير توسط على (عليه السلام ) تسليم شد، خلاصه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گرديد، و آن حضرت طبق روايات فراوان و به امر خداوند آن را به دخترش فاطمه عليهاالسلام بخشيد، كه در عصر خليفه اول غاصبانه از حضرتش گرفته شد.(263)

215- جنگ تبوك و جانشينى على (ع )

على رغم كارشكنيها و تبليغات سوء منافقان ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على (عليه السلام ) را جانشين خود در مدينه ساخت و در ماه رجب سال نهم هجرى به همراه سپاهى عظيم ، راه پرمشقت شمال را در پيش گرفت علت انتخاب على (عليه السلام ) بارى جانشينى در مدينه بر اساس آنچه در منابع تاريخى آمده است .(264) اين بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از سوء نيت اعراب و بسيارى از مدرم مكه كه با آنان جنگيده و خون بستگانشان را ريخته بود و منافقان مدينه كه به بهانه هايى از شركت در اين نبرد سرباز زده بودند مطلع بود، و بيم آن مى رفت كه اين عناصر از غيبت طولانى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ديگر مسلمانان استفاده كنند و به مدينه بتازند، لذا وجود اميرمؤ منان (عليه السلام ) در مدينه همچون خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عامل مهمى در ترساندن دشمنان و پاسدارى از مركز حكومت اسلامى بود، از اين رو پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام معرفى حضرت على (عليه السلام ) به جانشينى خو فرمود:

ان المدينة لا تصلح الا بى اوبك مدينه جز با وجود من يا تو اصلاح نپذيرد.(265) يكى از توطئه هاى منافقان كه با نقش قبلى آنها ريخته شده بود قتل على (عليه السلام ) و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود.

لذا صد نفر از آنان در مدينه براى قتل على (عليه السلام ) و چهارده نفر هم براى قتل پيامبر صلى الله

/ 367