87- مگر خودت يا فردى مثل خودت - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او را گرفته است خطاب به او فرمود: مردم را سرزنش نمى كنم در اينكه به تو ابوتراب بگويند و در امتاع الاسماع ص 61 سيد حيدر حلى گويد:

هنگامى كه على (عليه السلام ) به دنيا آمد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را ابوتراب ناميد، و شيخ صدوق به سند خود از عباة بن ربعى نقل كرده كه او گفت : از عبدالله بن عباس پرسيدم چرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على (عليه السلام ) را ابوتراب ناميد؟ گفت : چون كه على (عليه السلام ) پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صاحب زمين و حجت خدا بر اهل آن است و بقا و آرامش زمين به واسطه اوست همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا رسد و شخص كافران ببيند خداوند تبارك و عالى چه پاداشى براى شيعيان على (عليه السلام ) مهيا نموده است ، مى گويد: اى كاش خاك بودم يعنى : اى كاش شعيه على (عليه السلام ) بودم و اين همان گفتار خداوند است در قرآن كريم كه مى فرمايد: و يقول الكافر ما ليتنى كنت ترابا.

87- مگر خودت يا فردى مثل خودت

هنگامى كه سوره برائت (توبه ) نازل شد ابتدا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آن را بوسيله ابوبكر به سوى اهل مكه فرستاد تا براى مردم سوره و را قرائت و ابلاغ كند وليكن جبرئيل نازل شد و عرض كرد: لايبلغها الا انت او رجل منك آن را هيچ كس نرساند مگر خودت يا مثل خودت پيامبر على (عليه السلام ) را خواست و فرمود: اين سوره را تو بايد ببرى . على (عليه السلام ) گفت : من ابلاغ مى كنم يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم .

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: برو كه خدا زبان تو را ثابت مى دارد و قلب تو را هدايت مى كند.

على (عليه السلام ) در ميانه راه خود را به ابوبكر رسانيد و نامه را از او گرفت . ابوبكر محزون و ناراحت بازگشت و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: آى درباره من آيه اى نازل شده كه از اين ماءموريت مرا عزل كرديد؟ فرمود: نه بلكه من ماءمور شدم كه يا خود آن را ابلاغ نمايم يا مردى از خاندانم آن را ابلاغ كند.(111)

88- حامى بى بديل دين

على (عليه السلام ) در جنگ احد شصت و يك زخم برداشت ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد تا ام سلمه وام عطيه به معالجه جراحات آن حضرت بپردازند. چيزى نگذشت كه آنها با نگرانى به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيده و عرض كردند كه وضع بدن على (عليه السلام ) طورى است كه ما هر زخمى را مى بنديم ديگرى باز مى شود و زخمهاى تن او آنچنان زياد و خطرناك است كه ما از حيات او نگرانيم . پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با جمعى از مسلمانان بعنوان عيادت به منزل على (عليه السلام ) وارد شدند در حالى كه بدن او يك پارچه زخم و جراحت بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دست مبارك خود بدن او را مسح مى كرد و مى فرمود: كسى كه در راه خدا اين چنين ببيند آخرين درجه مسئوليت خود را انجام داده است و زخمهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دست روى آنها مى كشيد بزودى التيام يم يافت .

على (عليه السلام ) در اين هنگام گفت : الحمدالله كه با اين همه فرار نكردم و پشت به دشمن ننمودم .(112)

89- نگين پادشاهى

ابوذر غفارى مى گويد: روزى از روزهاى با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد نماز مى خواندم سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد ولى كسى چيزى به او نداد. سائل دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد در همين حال على (عليه السلام ) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود به او اشاره كرد، سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه در حال نماز اين جريان را مشاهده كرد هنگامى كه از نماز فارغ شد سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين عرض كرد خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه سينه او را وسيع گردانى و كارها را بر و آسان و گره از زبان او بگشائى

/ 367