762- تاكتيك نظامى - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ را آغاز كرد زره خود را پوشيده و پيشاپيش سپاه خود به قلب دشمن زد و حملات شديدى كرد به گونه اى كه دشمن چون روباه از مقابلش مى گريخت .

چند بار شمشير امام (عليه السلام ) خم شد كه به ناچار به خيمه برگشت تا آن را اصلاح كند اصحاب و فرزندان و مالك اشتر به امام عرض كردند: يا على ! حملات به دشمن را به ما واگذار، ولى امام (عليه السلام ) پاسخ نمى داد و دوباره حمله مى كرد، و صف هاى ناكثين را درهم مى شكست .

اصحاب اصرار كردند كه : اگر به شما آسيبى برسد اين دين در خطر مى افتد.

حضرت در پاسخ به آنها فرمود: والله ما اريد بما ترون الاوجه الله و الدار الاخرة ؛ به خدا سوگند آنچه را مى بيند به خاطر خدا و آخرت است (909)

762- تاكتيك نظامى

وقتى كه سپاه امام على (عليه السلام ) به اطراف شهر بصره رسيد در آنجا اردو زد تا وفاداران على (عليه السلام ) از قبايل گوناگون به لشكر امام بپيوندند بسيارى از سران قبايل و بزرگان كوفه و بصره با اميرمؤ منان (عليه السلام ) ملاقات كردند.

روزى اخنف بن قيس با خويشاوندان خود خدمت امام رسيد و پس از گفتگوهاى فراوان به امام گفت :

قوم و قبيله من بدرستى حقيقت را نمى شناسد، اگر بخواهم آنها را براى كمك در اين جنگ بياورم دويست سوار بسوى تو خواهند آمد. اما اگر من و طرفداران شما به خانه هايمان بازگرديم و در جنگ با شما نباشيم مى توانيم شش هزار زن را از تو دور نگه داريم حال چه كنم ؟ دويست مرد به كمك بياورم ؟ يا شش هزار شمشير را از تو دور سازم ؟ امام فرمود: شمشير را از من بازدارى نيكوتر است به خانه ات بازگردد.(910)

763- غذا و لباس ساده امام

يكى از ياران امام على (عليه السلام ) نقل مى كند، يك شب هنگام افطار خدمت حضرت على (عليه السلام ) رفتم ، حضرت به من فرمود: بر خيز و با حسن و حسين عليهم السلام همسفر باش ، آنگاه امام به نماز ايستاد، وقتى نماز امام به پايان رسيد. ظرف در بسته اى را جلوى امام گذاشتند، بگونه اى درب غذا بسته شده بود كه ديگرى نتواند آن را باز كند، امام در ظرف غذا باز كرد و نان جو را در آورد و تناول فرمود: او مى گويد:

به امام عرض كردم : يا على ! شما سابقه بخل نداشتيد چرا غذاى خود را اينگونه پنهان و مخفى مى كنيد؟ امام فرمود: اينكار از روى بخل نيست بلكه نمى خواهم فرزندانم از روى دلسوزى چيزى (مانند روغن يا دوغ ) به اين غذا اضافه كنند، عرض كردم مگر حرام است ؟ فرمود: نه اما رهبرى شايسته بايد در خوراك و لباس ، مانند فقيرترين افراد جامعه خود زندگى كند تا الگوى بينوايان باشد و آنان مشكلات و ندارى خود را بتوانند تحمل كنند.(911) و در جايى ديگر هارون بن عنتره مى گويد: در شهر حورنق (912) هوا بسيار سرد بود على (عليه السلام ) را ديدم كه تنها لباسى بر خود پيچيده به او گفتم : يا على ! از بيت المال سهمى بردار و براى خود لباسى مناسب تهيه كن حضرت فرمود: چيزى از مال شما بر نمى دارم و اين لباس را نيز از مدينه همراه خود آورده ام .(913) همچنين شخصى در كوفه مركز خلافت حضرت وقتى لباسهاى امام على (عليه السلام ) را كم قيمت و ساده و وصله دار ديد با تعجب به امام نگريست و گفت :

چرا لباس شما وصله دار است ؟ امام به او فرمود: يخشع له القلب و تذل به النفس و يقتدى به المؤ منون لباس وصله دار دل را خاشع و نفس اماره را خوار مى كند و الگوى مؤ منان مى شود.(914)

764- سادگى منزل و زندگى

سويد مى گويد: روزى خدمت امام على (عليه السلام ) رسيدم ايامى كه همه مردم با امام بيعت كرده بودند و او امام و خليفه مسلمين بود آن حضرت را ديدم كه بر روى حصير كوچكى نشسته و چيز ديگرى در آن خانه وجود نداشت .

/ 367