جابربن عبدالله انصارى مى گويد: ما در بصره به همراه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بوديم چون آن حضرت از جنگ با مخالفان خود آسوده شد در پايان شبى به ما سركشى كرد و فرمود: در چه چيزى گفتگو مى كنيد؟ عرض كردم : يا على (عليه السلام ) در نگوهش از دنيا حضرت فرمود: اى جابر دنيا را براى چه نكوهش مى كنيد؟ آنگاه حمد الهى و ستايش خداوند را كرد و فرمود: اما بعد؛ چه چيزى در نهاد مردم است كه دنيا را نكوهش مى كنند؟.. دنيا براى كسى كه آنرا دست بفهمد خانه راستى است و مسكن تندرستى و محل ثروت .مسجد پيغمران خداست و فرودگاه وحى حضرت حق است و نمازگاه فرشته هايش ....اى جابر كيست كه دنيا را نكوهش كند؟ با اينكه به فرزندان خود اعلام كرده و فرياد كشيده كه رفتنى است و خود را به نابودى وصف كرده است ... مردمى بد كار، هنگام پشيمانى آنرا به باد مذمت مى گيرند... بس است اى جابر! با من بيا با او رفتن ، تا بر گورستان رسيديم و فرمود: (اشاره به قبور) اى خاك نشينان ، اى آوارگان ، امام خانه ها شما را مسكن ساختند و ميراثها را قسمت كردند و همسرهايتان به شوهر رفتند!اينست خبرى كه ما داريم ، شما چه خبر داريد؟ سپس لختى دم بست و باز سر برداشت و فرمود: سوگند به آنكه آسمان را برداشت تا بلندى گرفت و زمين را بگسترد تا پهناور شد اگر به اين مردگان اجازه سخن مى دادند مى گفتند: ما بهترين توشه بعد از مرگ را تقوا يافتيم . سپس فرمود: اى جابر برگرد.(727)