612- تحمل ؛ حمل سخن اهل بيت عليهم السلام - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى نماييد؟ اگر ملت هاى قبل ، از ستم فرمانروايان خود، شكايت داشتند، من امروز از ستم ملت خودم شكايت دارم ، گويى من پيرو و فرمانبر هستم و آنها رهبر و فرمانروا مى باشند...

در اين ميان كه على (عليه السلام ) ناراحتى خود را نسبت به سستى و سهل انگارى ملت ، اعلام داشت ، دو نفر از اصحابش به حضور على (عليه السلام ) آمدند و يكى از آنها عرض كرد: من جز اختيار خود و برادرم را ندار، فرمان بده تا آن را اجرا كنيم .

امام على (عليه السلام ) در پاسخ فرمود: اين تقعان مما اريد: (شما در برابر آنچه من مى خواهم چه كارى مى توانيد انجام دهيد؟)(730) يعنى : با يك نفر و دو نفر، كارى ساخته نيست ، بايد بسيج عمومى نمود و با سپاه مجهز و بسيار براى سركوبى متجاوزان حركت كرد.

612- تحمل ؛ حمل سخن اهل بيت عليهم السلام

صالح يكى از فرزندان ميثم تمار نقل كرده است كه پدرم گفت : روزى در بازار بودم ، اصبغ بن نباته يكى از ياران على (عليه السلام ) نزد من آمد و با حالتى شگفت زده گفت اى واى ميثم از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) سخنى دشوار و عجيب شنيدم . گفتم چه شنيدى ؟ گفت : شنيدم كه مى فرمود: حديث و سخن اهل بيت بسيار سنگين و دشوار است و آن را جز فرشته اى مقرب يا پيامبر صاحب رسالت يا بنده مؤ منى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده است ، توان تحملش را ندارد و به درك عمق آن نمى رسد.

ميثم مى گويد: فورى برخاسته خدمت على (عليه السلام ) رفتم و از او نسبت به كلامى كه از اصبغ شنيده بودم توضيح خواستم حضرت تبسمى كرد و فرمود: بنشين اى ميثم ! آيا هر صاحب دانشى مى تواند هر علمى را حمل كن و بار آن را بكشد؟!

خداوند وقتى به فرشتگان گفت : كه مى خواهم در زمين جانشينى قرار دهم فرشتگان گفتند: خدايا آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد كند و خون بريزد؟ سپس حضرت به داستان حضرت موسى و خضر و سوراخ كردن كشتى و گشتن آن غلام اشاره كرد، آنگاه فرمود: پيامبر ما صلى الله عليه و آله و سلم در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: خدايا هر كه را من مولايش بودم على (عليه السلام ) مولاى اوست ، ولى جز اندكى كه خداوند نگاهشان داشت آيا ديگران اين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به دوش كشيدند و فهميده و عمل كردند؟ پس بشارت باد بر شما كه آنچه از گفته پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حمل كرديد و به آن متعهد مانديد، خداوند به شما امتيازى بخشيد (اى ميثم ) كه به فرشتگان و رسولان نداد. پس بدون ترس و گناه فضيلت ما و كار بزرگ و شاءن والاى ما را براى مردم بازگو كنيد.(731) اما ميثم ؛ پس از شهادت حضرت مسلم در كوفه توسط شخصى بنام عريف و به همراه 100 نفر از ماءموران مختار توسط ابن زياد به زندان افتادند و بعدها مختار از زندان آزاد شد ولى ميثم به دار آويخته شد(732) و در محلى ميان نجف اشرف و كوفه مدفن اين يار با وفاى حضرت على (عليه السلام ) است .

613- سازمان شرطة الخميس

شرطة الخميس افرادى بودند كه با على (عليه السلام ) شرط و پيوند ناگسستنى برقرار نمودند و با نظام خاصى تا سر حد شهادت در آمادگى كامل براى دفاع از حريم مقدس على (عليه السلام ) به سر مى بردند و از اين رو آنها را خميس مى گفتند كه به پنج گروه تقسيم شده بودند:

1- گروه پيش از جنگ .

2- گروه مراقب قلب لشگر.

3- گروه مراقب طرف راست لشگر.

4- گروه مراقب طرف چپ لشگر.

5- گروه ذخيره .

اين سازمان قبل از خلافت على (عليه السلام ) تحت نظر آن حضرت پى ريزى شد و اعضاى مركزى آن افرادى مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و جابربن عبدالله انصارى و... بودند و در زمان خلافت على (عليه السلام )

/ 367