ابن ميثم و ابن ابى الحديد(630) نوشته اند: معاويه هنگام مراسم حج جمعى را به مكه فرستاد تا مردم را به اطاعت او دعوت نموده و از يارى على (عليه السلام ) بازدارند و اينگونه در ميان مرم شايع كنند كه امام (عليه السلام ) قاتل و كشنده عثمان است يا اينكه به جهت كوتاهى كردن ، در كمك به او، باعث خذلان و خارى عثمان گرديده است و به هر جهت كسى كه قاتل و يا خوار كننده خليفه شده است براى خلافت شايستگى ندارد.آنها وظيفه داشتند محاسن و نيكيهايى از معاويه را به دروغ بين مردم نقل كنند. امام على (عليه السلام ) نامه اى براى قثم فرستاد و او را از دسيسه معاويه مطلع كرد و از او خواست با تدبير عمل كند. مسلمانانى كه در ايام حج در مكه جمع مى شدند عده اى از آنها از مسائل سياسى كه در مركز حكومت اسلامى اتفاق مى افتاد بى اطلاع بودند لذا معاويه مى خواست زمينه را براى حكومت و رياست خود فراهم نمايد و مردم را با اين طريق تبليغ از يارى على (عليه السلام ) باز دارد.امام در نامه اى به قثم بن عباس براى خنثى كردن اين توطئه مى فرمايد: بالمغرب كتب الى يعلمنى انه وجه ...يعنى : ماءمور مخفى من در مغرب (شام ) به من گزارش داده كه مردمى از اهل شام به سوى حج گسيل گشته اند كور دل ، كر و نابينا كسانى كه حق را از راه باطل مى جويند و در معصيت آفريننده خالق نافرمانى خدا، از آفريده شده و مخلوق پيروى مى كنند و به بهانه دين شير دنيا را مى دوشند...پس بر آنچه در دست توست (حكومت مكه ) پايدارى و ايستادگى كن ، ايستادگى شخصى دور انديش ، استوار و پند دهنده خردمند، كه پيرو سلطان ، فرمانبردار امام و پيشوايش مى باشد مبادا كارى كنى كه به عذر خواهى بكشد و در هنگام خوشى هاى فراوان ، زياد شادمان ، و در هنگام سختيها، هراسان و دل باخته مباش والسلام .(631)