253- انفاق در ركوع - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

253- انفاق در ركوع

نجاشى از زمامداران مهربان و عادل حبشه بود كه اسلام را پذيرفت بعدها براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هدايايى نيز فرستاد كه از جمله آنها يك دست رولباسى گران قيمت بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنرا گرفت و به على (عليه السلام ) بخشيد على (عليه السلام ) آن را پوشيد (ولى چون على (عليه السلام ) زاهد بود گوئى آن لباس را نيم پسنديد لذا در انتظار فقيرى بود تا آن را به او ببخشد) على (عليه السلام ) به مسجد رفت و در آنجا مشغول نماز شد هنگامى كه در ركعت دوم به ركوع ركعت دوم رفت فقيرى به پيش آمد و گفت : السلام عليك يا وى الله و اولى بالمؤ منين من انفسهم تصدق على (عليه السلام ) مسكين ؛سلام بر تو اى ولى خدا و اى كسى كه نسبت به مؤ منان از خودشان سزاوارترى ، به فقير صدقه اى بده حضرت على على (عليه السلام ) در همان حالت ركوع آن روپوش را به سوى فقير انداخت و اشاره كرد كه بردارد...(309)

254- دوست خالص مرا حاضر كنيد

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در بستر رحلت بود به حاضران فرمود: ادعولى خليلى ؛ دوست خالص مرا حاضر كنيد آن دو زن (حفصه و عاشيه ) به دنبال پدران خود فرستادند وقتى آن دو نفر حاضر شدند تا چشم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آنها افتاد از آنها روى گردانيد سپس بار ديگر فرمود:

خليل و دوست خالص مرا حاضر كنيد9 آنگاه به دنبال على (عليه السلام ) فرستادند هنگامى كه على (عليه السلام ) وارد شد و چشم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن حضرت افتاد به او متوجه شد و سخنانى به او فرمود وقتى كه على (عليه السلام ) از خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خارج شد عمر و ابوبكر به على (عليه السلام ) گفتند:

خليل تو، چه سخنى به تو گفت ؟ على (عليه السلام ) فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هزار باب علم را به من خبر داد كه از هر باب آن هزار باب ديگر گشوده مى شود و هزار حرف به من آموخت كه هر حرف آن ، كليد هزار حرف ديگر است .(310)

255- تزويج دو نور

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرشته اى را كه 24 چهره داشت ديد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: اى محبوبم جبرئيل ! من هيچگاه تو را به اين صورت نديده بودم فرشته عرض كرد: يا رسول الله من جبرئيل نيستم بلكه خداوند مرا فرستاده تا ازدواج بين دو نور را برقرار سازم .

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كدام نور را با كدام نور؟ فرشته گفت : فاطمه عليهاالسلام را با على (عليه السلام )؛ وقتى كه آن دو فرشته پشت گردانيد در ميان دو شانه او چنين نوشته شده بود: محمد رسول الله ، على (عليه السلام ) وصيه ؛ محمد صلى الله عليه و آله و سلم رسول خدا است و على (عليه السلام ) وصى رسول خدا است پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن فرشته فرمود: اين نوشته بين دو شانه تو از چه وقت نوشته شده است ؟ فرشته عرض كرد: از 22 هزار قبل از خلقت آدم (عليه السلام ) نوشته شده است (311)

/ 367